LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی در ماه مبارک رمضان (جلسه هفتم)
کد 12353
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 05 اردیبهشت 1400 - 12 رمضان العظيم 1442
 
طبق رسم دیرینه مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در شبهای ماه مبارک رمضان، جلسات علمی معظم له و علمای اعلام، مدرسین حوزه علمیه، فضلا و طلاب علوم دینی در بیت ایشان برگزار شد.
 
«جلسه هفتم»
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام علی محمد وآله الطاهرین
 
تقدیم علما و سادات

در ابتدای جلسه سؤال شد: امام رضا (علیه السلام) در روایتی فرمودند: «انتم سادة الناس والعلماء ساداتکم» شخص غیر سیدی بر حضرت وارد شد و حضرت او را تکریم فرمودند، یکی از سادات گفت: چرا او را بر سادات مقدم کردید؟ حضرت در پاسخ این جمله را فرمودند. مراد از علما کیست؟

حضرت آیت الله العظمی شیرازی مدظله العالی فرمودند: برای فهم معانی روایات، باید آنها را با هم جمع کرد. وقتی امام معصوم (علیه السلام) تعبیر به علم و علما می‌کنند به مناسبت حکم و موضوع، و قرینه دیگر فرمایشاتشان، مقصود علمای متقین است؛ زیرا علم بدون تقوا بی‌فایده است و ارزشی ندارد.

سؤال شد در آیه شریفه: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» (سوره حجرات: 13) چرا (اتقی) تعبیر شده با آنکه اصل تقوا ملاک است؟ و در صورت متقی بودن، اتقی معنا ندارد؟

معظم له فرمودند: تقوا مراتب دارد. متقی و اتقی، وَرِع و اَوْرَع. تقوا ملکه‌ است، و ملکات نفسانی مراتب دارد مانند کرم و شجاعت، کریم و اکرم، شجاع و اشجع.

تفسیر بعضی مفردات در روایات

سوال شد: برخی روایات مشتمل است بر تفسیر مفردات آن، مثلاً «ای» تفسیریه دارد؟ آیا این کلام معصوم است یا راوی؟ در صورت شک، اصل چیست؟

مثلاً در روایتی در مورد فضل زیارت امام حسین (علیه السلام) حضرت فرمودند: «مَا أَجْفَاکَ أَمَا لَوْ کَانَ قَرِیباً مِنَّا لاَتَّخَذْنَاهُ هِجْرَةً، أَیْ تَهَاجَرْنَا إِلَیْهِ».

معظم‌له فرمودند: این موارد مجمل هستند، و باید از قرائن به دست آورد که کلام امام است یا کلام راوی یا صاحب کتاب.

روزه دختر تازه بالغ

سؤال شد: دختر بچه‌ای که تازه بالغ شده و ضعیف است و نمی‌تواند روزه بگیرد، آیا قضا و کفاره دارد؟

معظم‌له فرمودند: جواز افطار برای او به این جهت است که: فرقی نمی‌کند شخص فعلاً مریض باشد، یا خوف داشته باشد بر اثر روزه گرفتن مریض شود، همانطوری که فرق نمی‌کند روزه نگرفتن به جهت ضرر باشد یا حرج. ضعف بنیه گاهی سبب ضرر یا لااقل خوف ضرر می‌شود. و اطلاق «فَعِدَّةٌ مِنْ أَیّٰامٍ أُخَرَ» (سوره بقره: 184) شامل او می‌گردد و باید روزه‌ها را بعداً قضا کند، و اگر در طول سال تا ماه رمضان آینده قضا نکرد، چه عذراً چه عصیانًا، فدیه لازم است. اما کسی قائل به کفاره نشده است.

روزه بیماران کلیوی

سؤال شد: شما قبلاً فرمودید کسانی که بیماری کلیوی دارند و باید آب زیاد بخورند، روزه می‌گیرند و مجاز به خوردن آب هستند، و فدیه پرداخت می‌کنند، دلیل اینکه آنها ملحق به ذو العطاش هستند چیست؟

معظم‌له فرمودند: اصل مسأله ذو العطاش روایت دارد و متسالم علیه بین فقهاست، اما در چند فرع از این مسأله اختلاف شده است:

1: آیا تنها به مقدار ضرورت می‌تواند آب بنوشد یا بیشتر نیز جایز است، به نظر بنده لازم نیست به قدر ضرورت اکتفا شود، زیرا دلیل، اطلاق دارد و انصراف محرز نیست.

مرحوم صاحب عروه فرموده: ذو العطاش یفطر. برخی برداشت کرده‌اند که اصلاً ذو العطاش روزه نمی‌گیرد و می‌تواند غذا نیز بخورد. اما به نظر می‌رسد که روزه شده ولی آب می‌خورد.

2: ذو العطاش که آب خورد، چنانچه بتواند بعداً قضا کند، آیا قضا لازم است یا نه؟

جماعتی فرموده اند: بله، عده‌ای هم فرموده اند: خیر.

به نظر بنده قضا احتیاط استحبابی است، زیرا جماعتی قائل به وجوب قضا شده‌اند، اما اگر قضا نکرد احتیاطاً، فدیه دیگری بدهد.

اما وجه الحاق بیمار کلیوی به ذو العطاش، که باید آب بخورد هر چند احساس عطش نمی‌کند، این است که احساس به عطش در ذو العطاش موضوعیت ندارد بلکه طریقی است، یعنی وجه اجازه دادن به ذو العطاش که آب بنوشد زیرا در او مرضی هست که نیاز به آب دارد، بیمار کلیوی نیز همین‌طور است.

به عبارت دیگر: استظهار عرفی این است که احساس عطش، موضوع نیست بلکه مورد است. از این رو فتوی چنین است: کسانی که مشکل کلیوی دارند و بدنشان آب احتیاج دارد ولی احساس عطش ندارند، مانند ذو العطاش بوده روزه می‌شوند و فقط آب می‌خورند.

بله اگر شک کردیم در عنوانی که آیا موضوعیت دارد یا طریقیت، اصل موضوعیت است.

فهم روایات

سؤال شد: در کتاب (علم سودمند) فرموده‌اید: باید آیات و روایات را خوب بفهمیم، چگونه این مطلب برای همگان محقق می‌شود؟

معظم‌له فرمودند: اصل تکلیف مشروط به قدرت است، و قدرت از شروط عامه تکالیف می‌باشد. انسان به مقدار توانش باید احکام محل ابتلا را یاد بگیرد و عمل کند و همچنین به دیگران یاد بدهد. تعلم نسبت به خودش واجب عینی است و تعلیم نسبت به دیگران، واجب کفائی است. و تعلم گاهی به تقلید است و گاهی به اجتهاد، اجتهاد مقدماتی نیاز دارد. از جمله درس خواندن از مقدمات تا سطوح عالیه و بحث خارج. اگر می‌تواند مجتهد شود چه بهتر، و اگر نمی‌تواند تقلید کند. فقها فرموده‌اند: بین اجتهاد و تقلید و احتیاط مخیر است.

علمای امت و انبیای بنی اسرائیل

سؤال شد: روایت: «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل»، مراد از علما چه کسانی هستند؟

مرجع عالیقدر در جواب فرمودند: قدر متقین ائمه معصومین علیهم السلام هستند.

گفته شد: روایت اطلاق دارد؟

در جواب فرمودند: در ابتدا باید دید این روایت سند معتبر دارد یا نه، اگر سند معتبری داشت، با ملاحظه دیگر روایات، می‌توان گفت: عموم آن، مراد نیست. هر عالم غیر معصومی که از انبیای بزرگ و معصوم قطعاً بالاتر نیست، بله نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام ما روایات متواتره داریم، و در مثل کتاب کافی بابی هست در افضلیت ائمه علیهم السلام بر انبیاء. و این مسلّم است.

در غیر ائمه معصومین، گرچه علمائی بوده‌اند با مقامات بسیار بلند، چنانچه قصه‌ای نسبت به مرحوم ابن فهد حلّی در این مورد نقل شده است که احتمالاً در عالم رؤیا بوده، اما بالنتیجه افضلیت دلیل می‌خواهد.

اسماء حسنی خدا

سؤال دیگری که یکی از آقایان مطرح کرد این بود که در روایات داریم اهل بیت (علیهم السلام) اسماء حسنای الهی هستند. (نحن الأسماء الحسنی) یکی از اسماء خدا (الله) است. آیا این شبهه پیش نمی‌آید که آنها الله باشند؟

معظم‌له در جواب فرمودند: بلا اشکال مقصود از آنچه که در روایات آمده، این است که اهل بیت (علیهم السلام) مظهر صفات خدا هستند، نه عین ذات خدا، از طرفی (الله) اسم خاص باری تعالی است که به معنای جامع همه صفات جمال و جلال است. و غیر از (الله)، اسما و صفات خدا بیش از هزار می‌باشد که هزار تای آن در دعای جوشن کبیر، و غیر از آن هم در دعاها و روایات دیگر، ذکر شده است.

و مقصود از اینکه معصومین (علیهم السلام) اسماء الله هستند معنای بالتوسعه است یعنی مظهر صفات خدا هستند، و نشانه های بر خدا هستند.

تعلیم من ینحرف

سؤال شد: اگر استادی یقین دارد که شاگردش، علمی که از او یاد می‌گیرد را در راه باطل استفاده می‌کند، آیا جایز است به او تعلیم کند؟

مرجع بزرگوار در پاسخ فرمودند: اصل تعلیم، بدون قصد باطل مشکلی ندارد، در میان شاگردان و اصحاب پیامبر و ائمه (صلوات الله علیه و علیهم) اینگونه افراد بودند که از فرمایشات حضرت سوء استفاده می‌کردند.

در روایت دارد که خرما را می‌فروشد به کسی که می‌داند آن را شراب می‌کند، حضرت می‌فرماید: بر عهده او نیست، مگر به این نیت و قصد به او بفروشد، که در این صورت حرام است.

نسبت به تعلیم نیز اگر به نیت اینکه او از آن علم، استفاده باطل کند، و به این قصد به او یاد بدهد، جایز نیست زیرا تسبیب و اعانه بر حرام است. اما اگر به جهت اتمام حجت باشد، اشکال ندارد. مانند قضیه هاروت و ماروت که وقتی سحر را تعلیم می‌دادند قصدشان جهت ابطال سحر بود، و می‌گفتند: لا تکفر، یعنی استفاده در باطل مکن تا کافر نشوی.

تنها ازلی خداست

سؤال دیگری که راجع به اهل بیت علیهم السلام مطرح شد: پیرامون ازلی بودن آنان است؟

معظم‌له در پاسخ با تأکید فرمودند: فقط و فقط، تنها ازلی خدای متعال است. اصلاً مخلوق نمی‌تواند ازلی باشد، و ائمه (علیهم السلام) هر چه مقامات والایی داشته باشند اما مخلوق هستند. در روایت آمده: «کان الله ولم یکن معه شیء»، و این جمله همان ازلی بودن خدای متعال، و غیر ازلی بودن غیر خدا را بیان می‌کند.

گفته شد: بعضی تعبیر می‌کنند که ائمه ازلی بالغیر هستند در مقابل ازلی بالذات که خداست، آیا این صحیح است؟

معظم‌له فرمودند: ازلی بالغیر، یعنی ازلی نیست، همین که (بالغیر) گفته شد یعنی: غیر ازلی، از طرفی در روایات دارد: نور اهل بیت (علیهم السلام) چند هزار سال قبل از خلقت آدم خلق شده است و همین معنای غیر ازلی بودن آنهاست، بله آنها اول مخلوق هستند.

عدم انفکاک معلول از علت

سؤال شد: اینکه خدای متعال علت تمام مخلوقات است و علة العلل می‌باشد، و از طرفی معلول از علت خود منفک نیست، بعضی گفته‌اند این دلیل ازلی بودن مخلوقات است؟

معظم‌له فرمودند: این قاعده در فاعل مختار صادق نیست، خدای متعال علت مختار یا فاعل مختار است و مانند علل مجبوره و مقهوره نیست تا معلول از خودش منفک نباشد.

در علت مختار، ممکن است علت موجود باشد ولی معلول نباشد، چنانچه در روایت قبل ذکر شد: «کان الله ولم یکن معه شیء».
 
وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.