LOGIN
خبر
shirazi.ir
در مراسم تاسوعاي حسيني، بيت مرجعيت وفقاهت يکپارچه سوگ وماتم بود
کد 1546
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 28 دی 1386 - 9 محرّم الحرام 1429

السلام عليکَ يا أبا عَبداللهِ وَعلي الأَرواح الَّتي حَلّت بفنآئِکَ

عليکَ مِني سلامُ الله ابداً ما بَقيتُ وَبقيَ اللّيلُ وَالنّهارَ وَلا جَعَلَهُ اللهُ اخرَ العَهدِ مِنّي لزيارتکم

السلامُ علي الحسين وعلي علي بن الحسين وعلي أولاد الحسين وعلي أصحاب الحسين

امروز جمعه 28دي ماه86 همزمان با تاسوعاي حسيني دفتر آيت الله العظمي شيرازي حال وهواي ويژه اي داشت.

از نخستين ساعات بامداد مؤمنان سوگوار با حضور در اين عزاخانه سيدالشهدا در مصائب حضرت اباعبدالله زاري کردند وبا ناله هاي عمه سادات حضرت زينب سلام الله عليها همنوا شدند.

در اين مراسم روحانيون، فضلاي حوزه علميه، علما، هيئت هايي به نمايندگي از بيوت علما ومراجع بزرگوار تقليد وگروه هاي مختلف مردم عزادار قم، کربلايي ها ومهاجران افغان به سوگواري واقامه شعائر حسيني پرداختند واين مصيبت عظمي را به ساحت قدس ولي الله الاعظم حضرت حجةبن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه الشريف تسليت گفتند.

همچنين شماري از هيئت هاي عزاداري از جمله هيئت متوسلين به حضرت قمر بني هاشم (سادات حسيني دره صوف افغانستان) وهيئت حضرت علي اکبر (زرنقي هاي مقيم شهر مقدس قم) با حضور خود، ضمن نوحه خواني ومرثيه سرايي در عزاي سيد مظلومان جهان، به سينه زني وزنجيرزني پرداختند وموجي از اندوه وعزا را بر اين جلسه حاکم کردند.

در اين مجلس خطباي محترم حجج اسلام ومسلمين اسلامي، زرگر وفاطمي به بيان مظلوميت هاي خاندان اهل بيت وحضرت سيدالشهدا عليه السلام پرداختند.

در زير به برخي از محورهاي مطرح شده در بيانات سخنرانان محترم اشاره مي شود:

1. در روايت آمده است که امام صادق عليه السلام فرمودند: «تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين و أصحابه بکربلاء و اجتمع عليه خيل أهل الشام و أناخوا عليه و فرح ابن مرجانة و عمر بن سعد بتوافر الخيل و کثرتها و استضعفوا فيه الحسين ع و أصحابه و أيقنوا أنه لا يأتي الحسين ناصر و لا يمده أهل العراق بأبي المستضعف الغريب؛(1) تاسوعا روزي بود که امام حسين واصحابش در کربلا محاصره شدند وسواران شام گرد آنان جمع شدند واردو زدند، پسر مرجانه وعمربن سعد از فراواني سواران خرسند شدند وامام ويارانشان را ضعيف وبي ياور ديدند ويقين کردند که حسين ياوري ندارد واهل عراق از آن حضرت پشتيباني نمي کنند. پدرم فداي آن مستضعف غريب باد...

2. در کتاب هاي شيعه وسني وبه خصوص صحاح عامه به تواتر نقل شده است که وقتي رسول گرامي اسلام در بستر شهادت قرار داشتند قلم وکاغذي طلبيدند وفرمودند: دوات وکاغذي نزد من بياوريد تا برايتان نوشته اي بنويسم که هرگز پس از آن گمراه نشويد، در اين حال عمر گفت: «حسبنا کتاب الله؛ کتاب خدا ما را بس است ونيازي به چنين نوشته اي نداريم».(2)

هر شخص که در اين گفته تأمل کند در مي يابد در اين جمله تناقض آشکاري وجود دارد. چراکه عمر در همان جا مي گويد: «ان الرجل ليهجر؛ اين مرد هذيان مي گويد» اگر به راستي کتاب خدا براي وي کافي بود واو به قرآن واوامر ونواهي آن حقيقتاً تمسک داشت نبايد به حضرت ختمي مرتبت نعوذ بالله نسبت هذيان گويي مي داد. همان شخصيت والايي که خود قرآن درباره ايشان مي فرمايد: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي؛(3) از روي هوا وهوس سخن نمي گويد وسخنان وي جز وحي الهي نيست».

عمر در حقيقت مي خواهد با تمسک به قرآن مردم را از صاحب قرآن وآورنده آن بي نياز قلمداد کند وبه ديگر سخن با سوء استفاده از قرآن به عِدل وقرينه قرآن حمله کند واين شايد بزرگ ترين تناقض موجود در گفته او باشد.

خداي متعال مي فرمايد: «أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛(4) خدا را اطاعت کنيد وپيامبر واولياي امر خود را نيز فرمان بريد وهرگاه در امري اختلاف نظر پيدا کرديد اگر به خدا وقيامت ايمان داريد آن را به خدا وپيامبر عرضه داريد که اين کار بهتر وخوش فرجام تر است» از سوي ديگر سخن چنين کساني مخالف نص صحيح حديث معروف ثقلين است که تمام فِرق اسلامي بر آن اجماع دارند. رسول خدا فرمودند: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ؛(5) من در ميان شما دو امانت گرانسنگ به جا مي گذارم که اگر به آنها چنگ زنيد پس از من گمراه نخواهيد شد اين دو امانت کتاب خدا وخاندانم هستند که از يکديگر جدايي ناپذيرند تا اين که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بحارالانوار، ج45، ص95 (بقية الباب37ـ سائر ما جري عليه...، حديث40).

2. مسند احمدبن حنبل: ج1، ص324 ـ صحيح بخاري: ج3، ص91 ـ صحيح مسلم: ج3، ص1259و...

3. نجم(53)، آيه3و4.

4. نساء(4)، آيه59.

5. وسائل الشيعه، ج27، ص33 (5ـ باب تحريم الحکم...).



  • نظری برای این خبر درج نشده است.