LOGIN
خبر
shirazi.ir
گزارشي از مراسم سوگواري بيت مرجعيت در ششمين روز محرم الحرام
کد 1927
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 15 دی 1387 - 7 محرّم الحرام 1430

 
ديروز شنبه 14 دي ماه1387 مجلس سوگواري ششمين روز محرم الحرام در بيت آيت الله العظمي شيرازي برگزار شد.

در اين آيين پرشکوه جمعي از علما، فضلاي حوزه و شخصيت هاي علمي از جمله فرزند مرجع راحل آيت الله العظمي سيد محمد روحاني قدس سره، و حجت الاسلام والمسلمين دکتر سيد محمد تيجاني سماوي حضور يافتند و سخنرانان ارجمند حجج اسلام رسولي قمي، طبسي، حاجيان و روحاني هر کدام به نوبه خود درباره بخش هايي از سيره حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام سخناني ايراد داشتند و به بيان مصائب جانسوز آن حضرت پرداختند.

سخنرانان اين مراسم طي بياناتشان خاطر نشان کردند:

ــ کسي که حضرت سيدالشهدا عليه السلام را مقتداي خويش قرار دهد و در راه تبليغ دين و حقيقت تلاش کند و در اين راه واهمه اي به خود راه ندهد و خود و فرزندانش را در اين راه فدا کند نزد خداي تبارک و تعالي مقام عظيم و پاداش فراواني خواهد داشت. کسي که در راه اعلاي کلمه اهل بيت عليهم السلام فعاليت کند نيز چنين است و پاداش فوق العاده اي در انتظار او خواهد بود.

ــ در روايت آمده است که روزي ابن بکير به حضرت امام صادق عليه السلام عرضه داشت: من ساکن أرجان (منطقه اي در استان خوزستان فعلي) هستم و دلم هميشه هواي [زيارت] مرقد پدر [بزرگوار]تان [حضرت سيدالشهدا عليه السلام] را مي کند. وقتي براي زيارت از شهر و ديارم خارج مي شوم تا موقعي که باز مي گردم دلم از ترس سلطان، سخن چينان و افراد مسلح لرزان و هراسان است. امام به او فرمودند: اي پسر بکير، دوست نداري که خدا تو را به خاطر ما هراسناک ببيند؛ آيا نمي داني هر کس به خاطر ما بترسد خداي متعال او را در سايه عرش خود جاي مي دهد و در زير عرش، حسين سلام الله عليه هم سخن او خواهد بود و خدا او را از هراس هاي روز قيامت ايمن مي دارد؛ در آن روز مردم دچار ترس و واهمه مي شوند ولي او باکي به دل راه نمي دهد و اگر دچار بيم شود فرشتگان او را دلداري مي دهند [و آرام مي کنند] و دلش به مژده [آنان] آرامش مي يابد(1).

ـ حضرت سيدالشهدا عليه السلام به برادرشان محمد بن حنفيه نامه اي نوشته اند که از جمله اين فقره در آن آمده است: «وأسير بسيرة جدي وأبي؛(2) مي خواهم به شيوه جد و پدرم رفتار کنم». معني اين فرمايش حضرت اين است که آن جناب به مردم فهماندند قصه احياي سنت جد بزرگوارشان حضرت رسول الله صلي الله عليه وآله را دارند؛ همان سنتي که غاصبان خلافت از جمله بني اميه لعنة الله عليهم تلاش مي کردند آن را نابود کنند. آن حضرت با اين سخن هم چنين اين نکته را يادآور شدند که پوينده راه پدر بزرگوارشان حضرت اميرالمؤمنين صلوات الله عليه هستند که وقتي عبدالرحمن بن عوف خلافت را منوط به قبول سيره اولي و دومي دانست، آن را نپذيرفت و از باطل بودن آن پرده برداشت(3).

ــ از ابن عباس روايت شده است که به روزي نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله بودم و فرزندشان ابراهيم [عليه السلام] روي زانوي چپ و حسين بن علي [عليهما السلام] را روي زانوي راست خود نهاده بودند و گاهي فرزندشان ابراهيم و گاهي امام حسين عليه السلام را مي بوسيدند. در اين هنگام جبرئيل از سوي رب العالمين پيامي براي ايشان آورد و وقتي رفت حضرت فرمود: جبرئيل از سوي پروردگارم گفت: اي محمد، پروردگارت به تو سلام مي رساند و مي گويد: نمي گذارم هر دو (ابراهيم و امام حسين عليهما السلام) نزد تو باقي بمانند. لذا يکي را فداي ديگري کن. آن گاه پيامبر صلي الله عليه وآله نگاهي به ابراهيم کرد و گريست و نگاهي به حسين افکند و گريه کرد و فرمود: مادر ابراهيم کنيز است و اگر بميرد کسي جز من برايش اندوهگين نمي شود، ولي مادر حسين فاطمه، و پدر او علي است که پسر عمو و گوشت و خون من است و اگر بميرد دخترم، پسرعمويم و خودم اندوهگين خواهيم شد و من ترجيح مي دهم به جاي آنان خودم محزون شوم. اي جبرئيل ابراهيم مي ميرد. او را فداي حسين کردم.

ابن عباس مي گويد: سه روز بعد ابراهيم در گذشت و پيامبر صلي الله عليه وآله هرگاه حسين عليه السلام را مي ديد که مي آيد، او را مي بوسيد و در آغوش مي گرفت و لبان مبارک را بر لب ها [يا دندان هاي پيشين] امام حسين عليه السلام مي نهاد و مي فرمود: جانم فداي کسي باد که پسرم ابراهيم را فدايش کردم(4).

 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 
1) کامل الزيارات، ص125 (باب45، حديث2).

2) بحارالانوار، ج44، ص329 (باب 37 ما جري عليه بعد بيعة الناس).

3) شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص194.

4) مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص81. 
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.