LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعيت"
جلسه بيست و هفتم
کد 2127
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 30 شهریور 1388 - 1 شوال المكرّم 1430

 
شب هاي ماه مبارک رمضان ـ ماه رحمت وامان وماه نزول قرآن ـ فرصت مناسبي براي مذاکرات علمي وخوشه چيني از محضر عالمان بزرگوار است. از اين رو بيت مرجع عالي قدر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي دام ظله طبق سنوات گذشته ميزبان علما، فضلا، طلاب علوم ديني، شخصيت هاي گوناگون و عامّه مؤمناني است که با معظم له ديدار مي کنند. در اين ديدارها مباحث علمي و مسائل فقهي، تاريخي و فرهنگي مطرح مي شود و افزون بر طرح اين قبيل مسائل، مرجع عالي قدر سفارش ها و رهنمودهايي ارائه مي دهند.

در اين شب نيز به روال شب هاي گذشته مسائلي در محضر مرجع عالي قدر، حضرت آيت الله العظمي سيد صادق حسيني شيرازي دام ظله مطرح شد، از جمله اين که از ايشان سؤال شد: شخصي، کسي را کشته و وارثانِ مقتول، پدر، همسر و فرزندي صغير هستند. ممکن است اگر به انتظار بزرگ و مکلف شدن صغير بمانند، قاتل فرار کند يا حادثه اي ديگر رخ دهد، به گونه اي که نشود حق ورثه را از او بگيرند. در اين صورت، آيا با درخواست قصاص از سوي پدر و همسر مقتول، حاکم شرع مي تواند حکم قصاص درباره قاتل صادر کند؟

معظم له فرمودند: اگر پدرِ مقتول تضمين کند ـ که در صورت بزرگ شدنِ فرزند صغيرِ مقتول و او جز به گرفتن ديه رضايت ندهد ـ سهم او را از ديه پدرش بدهد، حاکم شرع مي تواند، پدر مقتول را ضامنِ پرداخت ديه گرداند، آن گاه حکم قصاصِ قاتل را صادر کند.

يکي ديگر از حاضران پرسشگرانه گفت: سازمان حج و زيارت نام حاجيان سال جاري را اعلام کرده و نام همسر من جزء زائران امسال است. با توجه به اين که او به تازگي فارغ شده و دو نوزادِ دوقلو آورده، تکليفِ همسرم چيست؟

ايشان فرمودند: اگر رفتن او به حج، نوزادان را در معرض صدمه و بيماري قرار مي دهد و شما به عنوان همسر نتوانيد به جاي او نوزادها را اداره و سرپرستي کنيد، مي تواند رفتنِ به حج را به سال بعد موکول کند، اما ترک حج براي هميشه يا به تأخير انداختنِ آن براي مدتي نامعلوم، محل اشکال است، چراکه ترک حج و نيز به تأخير انداختنِ آن کيفر سنگين دارد.

فردي ديگر درباره اين سخن خدا که مي فرمايد: «...وَالزَّانِيَةُ لَا يَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ؛(1) و زن زناکار را، جز مرد زناکار يا مشرک به زني نمي گيرد، و بر مؤمنان اين [امر] حرام گرديده است» از مرجع عالي قدر پرسيد: آيه يادشده به اين معني است که زنِ زناکار تنها بايد با مردِ زناکار ازدواج کند و حق ازدواج با جز اين گونه افراد را ندارد؟

حضرت آيت الله العظمي شيرازي فرمودند: اين مطلب، اِخبار در مقام انشاء است که از سوي خداي متعال بيان شده و اگر احاديثي در اين مقام وجود نمي داشت، قطعاً به وجوب و الزام به اين مسأله حکم مي کرديم، اما در اين مقام بايد به جهت حجيتِ قرآن کريم از يک سو و حجيتِ رواياتي که بر اساس نص قرآن معتبر است از سوي ديگر ميان احاديث شريفه و آيه کريمه جمع نمود.

وانگهي از آن جا که روايات، نصِّ در جواز است و آيه کريمه ظهور در حرمت دارد، ظاهر، بر نص حمل مي شود و نتيجه حکم در اين جا جواز است، چراکه روايات بر جواز ازدواج با مرد و زن زناکاري که توبه نموده دلالت دارد. گفتني است که آيه کريمه مورد بحث درصدد بيان قضيه خارجي و اِخبار از يک واقع عرفي است، چه اين که در عرف اين گونه است که:

کبوتر با کبوتر باز با باز *** کند همجنس با همجنس پرواز

معظم له فرمودند: اما ازدواج زن مسلمانِ بدکار با مرد مشرک، با استناد به آيات قرآن کريم ـ که ازدواج زن مسلمان با مرد مشکوک را حرام کرده است ـ جايز نيست، آن جا که مي فرمايد: «...وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ...؛(2) و هرگز زنان کافر را در همسري خود نگه نداريد [و از آنان چنانچه مسلمان نشوند جدا گرديد]».

همچنين مي فرمايد: «...وَلاَ تُنکِحُواْ الْمُشِرِکِينَ حَتَّي يُؤْمِنُواْ؛(3) و به مردانِ مشرک زن مدهيد تا ايمان بياورند».

ازدواج مرد مسلمان با زنِ مشرک نيز جايز نيست، چراکه خداي ـ عز وجل ـ مي فرمايد: «وَلاَ تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّي يُؤْمِنَّ...؛(4) و با زنان مشرک ازدواج مکنيد تا ايمان بياورند».

به هر حال و به حسبِ ادله موجود، ميان ازدواج زن و مردِ زناکار و ازدواج زن و مرد مسلمان با مرد و زنِ مشرک، تفاوت است، بدين معني که مورد اولي جايز است و موردِ دومي جايز نيست.

مرجع عالي قدر در ادامه سخنان خود فرمودند: قرآن کريم، تنها به بيان احکام شرعي اختصاص ندارد، بلکه در عين حال، کتابِ اخلاق، تربيت، هدايتگري و زندگي است.

حضرت آيت الله العظمي شيرازي در بيان اينکه فرقي بين خمس و زکات يافت مي شود يا خير فرمودند: ميان خمس و زکات تفاوت هاي فراواني است، از جمله اين که بر انسان واجب است که پس از رسيدن به سنّ تکليف، خمسِ اولين درآمدِ خود ـ بلکه خمس بر مال او پس از تولدش تعلّق گرفته و وليِّ او بايد آن را هر سال حساب کرده و خمس آن را بدهد، و الا ـ بايد خود فوراً بپردازد و گذشتن يک سال، شرط نيست. البته کسي که سال خمسي دارد، براي او جايز است خمس عايداتِ يک ساله خود را آخرِ سال خمسي خود بپردازد و آنچه را در طول سال و به فراخور شأن خود هزينه مي کند، خمس ندهد و اين يک ارفاق شرعي است نسبت به مکلفين.

بله اگر کسي سال خمسي نداشته باشد، واجب است پيش از تصرف در هر درآمدي، ابتدا خمس آن را بپردازد. مرحوم صاحب عروه (سيد کاظم يزدي قدس سره) در اين باره مي گويد: « اغلب فقها بر آنند که به مجردِ کسبِ سود، خمسِ آن بايد پرداخت شود».

اين نسبت به خمس مال است، ولي در مقابل، به اموال زکويِ خاص تا يک سال بر آن نگذرد، زکات تعلق نمي گيرد. بنابراين، خمس بر کسي که سال خمسي دارد و خمس مي دهد، واجب موسّع است، البته با فرارسيدنِ سال خمسي، زمانِ پرداخت خمس محدود و تنگ مي گردد.

معظم له دو مسأله را به منظور مناقشه علمي و نه فتوايي مطرح نموده و فرمودند:

1. آيا مي توان تحت عنوان «هبه ي مُعوَّضه» مسأله ي ربا را حل کرد؟

به اين ترتيب که ـ مثلاً ـ فردي به شخصي دوم بگويد: يک ميليون تومان به تو مي بخشم، به اين شرط که پس از يک سال دو ميليون تومان به من ببخشي. حال چنين داد و ستدي، واقعاً هبه است يا مجردِ لفظ مي باشد؟ سپس افزودند: بايد ديد که پاسخ اين مسأله از لحاظ شرعي چيست؟

2. در صورتي که دفن متوفي از روز فوت به تأخير انداخته شود، وقت نماز وحشت چه هنگامي است؟ آيا وقت آن، همان شب دفن است يا شب فوت؟

در اين باره رواياتي وقت خواندن نماز وحشت را شب دفن خوانده و رواياتي ديگر شب فوت را وقت خواندن نماز وحشت دانسته است. بنابراين اگر مرده اي را پس از سپري شدنِ چند روز از فوتش دفن کنند، نماز وحشت او را چه وقت بايد بخوانند؟

مرحوم صاحب عروه مي فرمايد: هم در شب فوت و هم در شب دفن نماز وحشت خوانده شود.

اما بايد ديد که پاسخ اين مسأله از لحاظ علمي چيست؟

يکي از حاضران، سؤالي را مطرح نمود و گفت: عده اي به عيادت دوست بيمار خود رفتند. يکي از دوستان، جوياي حال وي شد، اما شخص بيمار چيزي نگفت. آن دوست به او گفت: چرا نمي گويي: الحمد لله؟

شخص بيمار گفت: قرآن کريم مي فرمايد: «...لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِيدَنَّکُمْ؛(5) اگر سپاسگزاري کنيد، [نعمت] خود را بر شما افزون خواهم کرد».

از اين رو، مي ترسم حمد و سپاس خداي را بگويم و بيماري ام فزوني و شدت يابد.

سؤال اين است که: آيا چنين سخن و باوري درست است؟

مرجع عالي قدر فرمودند: خير، صحيح نيست، چراکه شکر بر بلا و مصيبت، فزونيِ رحمت و گذشتِ خداي منان را در پي دارد و همين معنا مي طلبد که هرکس به هنگام بيماري و گرفتاري با گفتن «الحمد لله» خود را از گرفتار شدنِ به بيماري يا بلايي به مراتب سخت تر و بزرگ تر ايمن بدارد.

 

 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 
1. نور(24)، آيه3.

2. ممتحنه(60)، آيه10.

3. بقره(2)، آيه221.

4. بقره(2)، آيه221.

5. ابراهيم(14)، آيه7.

  • نظری برای این خبر درج نشده است.