آنچه در اين مراسم بيش از هر چيز ديگر جلوه داشت حضور دسته جات و عزاداران ايراني و افغان بود که از نقاط گوناگون شهر مقدس قم براي عرض تسليت اين مصيبت عظمي به مقام مرجعيت و فقاهت، در بيت مرجع عالي قدر حضور يافتند.
شايان ذکر است مراسم سوگواري و آمد و شد دسته جات عزا تا هنگام ظهر ادامه يافت و با ازدحام شديد جمعيت مواجه بود.
در اين مراسم، حجج اسلام آقايان: خورشيدي، خوش فهم، رياحي، کرمي و حاجيان به ايراد سخنراني و ذکر مصائب اباعبدالله الحسين عليه السلام در روز عاشورا و وقايع پس از شهادت جانگداز ايشان پرداختند:
در زير به برخي از محورهاي بيانات سخنرانان اين مجلس اشاره مي شود:
ـــ ما نمي توانيم عمق فاجعه کربلا را تصور کنيم. کسي که شمه اي از وقايع عاشورا را لمس کند لحظه اي از بيتابي وجزع و گريه وا نمي ماند. عمق مصيبت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام چنان است که در روز عاشورا سنگ ها براي ايشان سوگوار بودند و زير هر سنگ خون ديده مي شد.
ـــ يکي از عجايب و امور شگفت انگيز کربلا ماجراي زهيربن قين است که درباره او در تاريخ آورده اند: کان عثمانياً؛ يعني در جنگ صفين در سپاه معاويه بود. اين شخص در سال 60هجري به حج رفت وبه درستي معلوم نيست که چرا زودتر از موعد مقررحج خود را رها کرد. همچنين به درستي روشن نيست که چرا نمي خواست در طي راه با امام حسين عليه السلام روبه رو شود، وچرا پس از يک ديدار کوتاه 180درجه متحول مي شود، و زن وزندگي وغلامان و... را يکسره در راه امام حسين عليه السلام رها مي نمايد.
ـــ آب دادن امام حسين عليه السلام به سپاه دشمن وحتي سيراب نمودن اسب هاي سپاه حر، ونماز خواندن سپاه حر با حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام نيز از امور شگفت انگيز کربلاست.
ـــ کربلا از زمان آدم ابوالبشر عليه السلام جايگاه ويژه ومتمايز داشته است. در روايت آمده است که دويست تن از انبياي الهي در اين مکان کشته وبه خاک سپرده شده اند. پاي حضرت موسي عليه السلام در همين جا به زمين خورد و حضرت ابراهيم خليل الرحمان در اين منطقه از اسب سرنگون شد وسرش شکافته شد وبراي همراهي با خون سيدالشهدا عليه السلام خون او جاري شد. «بقعه مبارکه»اي که در آن جا به موسي عليه السلام يد بيضا داده شده کربلا بود.
ـــ حضرت بقية الله الأعظم امام زمان عجّل الله تعالي فرجه الشريف در زيارت ناحيه مقدسه، خطاب به جدّ گراميشان حضرت سيد الشهدا عليه السلام عرض مي کنند : «فلمّا رأين النساء جوادک مخزياً و نظرن سرجک عليه ملويّا برزن من الخدور ناشرات الشعور علي الخدود لاطمات الوجوه و بالعويل داعيات و بعد العزّ مذلّلات و الي مصرعک مبادرات»؛(1) آن هنگام که بانوان حرم، اسب تو را شرمنده و سر به زير و زين آن را واژگون ديدند موي پريشان، بر صورت زنان، و شيون کنان به سوي قتلگاه تو شتافتند. حضرت بقيةالله عجّل الله تعالي فرجه الشريف حالت ذوالجناح را با تعبير (مخزي) توصيف نموده اند. اين تعبير زماني به کار مي رود که شخص کوتاهي نکرده باشد و در واقع کاري از دستش بر نمي آمده است اما از اينکه نتوانسته اقدامي کند خود را شرمنده و سرافکنده مي بيند. وضعيت اسب امام حسين عليه السلام نيز چنين بود زيرا نتوانسته بود صاحب خود را ياري کند لذا با شرمندگي به حرم آل الله نزديک شد تا اهل حرم را از فاجعه با خبر کند. سر افکندگي اسب، زين واژگون، بندهاي پاره آن بر اثر سقوط سخت سوار کار و خوني که از ذوالجناح مي چکيد بانوان حرم را از عمق فاجعه آگاه نمود.
آنگاه حضرت بقية الله عجّل الله تعالي فرجه الشريف عکس العمل بانوان را اينگونه توصيف مي نمايد: برزن من الخدور ناشرات الشعور؛ موي پريشان از حرم خارج شدند. در روايات آمده است بانوان حرم با ديدن وضع آشفته اسب حضرت سيد الشهدا عليه السلام فاصله خيمه گاه تا قتلگاه را که حدود دويست متر است گريه کنان و بر سر و روي زنان طي کردند و بانگ مي زدند: وا محمداه، وا علياه، وا فاطمتاه، وا حسناه، وا جعفراه، وا حمزتاه.
1. بحار الانوار ، ج 98 ، ص 322 (باب 24 ـ کيفية زيارته...).