LOGIN
خبر
shirazi.ir
در محضر مرجعيت؛ جلسه پنجم
کد 2379
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 17 شهریور 1389 - 29 رمضان العظيم 1431
در اين شب تتمه بحث شب گذشته، يعني تحمل ضرر در انجام عبادات، مانند نماز و روزه دنبال شد. در اين زمينه يکي از فاضلان حاضر در جلسه پرسيد: آيا رفتن به حج که متضمن ضرر باشد صحيح است؟
مرجع عالي قدر جهان تشيع حضرت آيت الله العظمي سيد صادق حسيني شيرازي مد ظله العالي در پاسخ فرمودند: نه تنها حج، بلکه هر يک از واجبات اگر اندک ضرري اضافه بر ضرر متعارف داشته باشد ـ نه ضرر فراوان ـ اشکالي ندارد.
سؤال کننده گفت: لازمه بيان حضرت عالي پذيرفتن اين مطلب است که حکم شرعي، مرکب است؟
معظم له فرمودند: بله، در صورتي که ظهوري بر آن دلالت کند، اشکالي در آن نيست.
يکي ديگر از حاضران گفت: دماي هواي عراق در فصل تابستان تا شصت درجه سانتي گراد مي رسد و از ديگر سو برق محدود و کم ياب است.
در چنين شرايطي بسياري از مردم از ضعف بنيه در رنج هستند، اما بيمار نيستند. با اين تفاصيل آيا مي تواند روزه ماه مبارک رمضان را افطار کنند؟
مرجع عالي قدر فرمودند: اگر در صورت روزه گرفتن در معرض صدمه فراوان قرار گيرند، خوردن روزه براي آنان جايز است.
ديگري پرسيد: آيا حرج شديد مجوز نگرفتن روزه است يا فقط ضرر ملاک خوردن روزه مي باشد؟ ديگر اين که تشخيص حرج با کيست؟
معظم له فرمودند: مرحوم نراقي قدس سره در المستند خود مي فرمايد: حرج، رافع وجوب روزه نيست، بلکه فقط ضرر، رافع آن است.
سپس در ادامه افزودند: اما کساني که پس از مرحوم نراقي آمده اند، بر او اشکال گرفته، گفته اند: حرج مانند ضرر بوده و رافع تکليف روزه است.
آنگاه سؤال کننده پرسيد: تشخيص حرج به عهده کيست؟
معظم له در پاسخ فرمودند: حرج، امري شخصي است، چرا که ممکن است يک امر و تکليف براي زيد حرج باشد، اما براي علي حرجي به همراه نداشته باشد.
سپس در ادامه سخن فرمودند: از جهت بحث علمي و نه در مقام فتوا و عمل مي گوييم: افرادي مانند نانوا و آهنگر اگر براي روزه گرفتن دچار حرج شديد باشند و تعطيل کردن مغازه و رها نمودن کار براي چنين افرادي نيز متعارف نباشد تا با ترک کار روزه بگيرند، هر چند از نظر مالي وضعيتي مطلوب داشته باشند و بتوانند بدون ضرر کار را رها کنند، چراکه مردم به حاصل کار آنان نياز دارند. البته خصوصيت حرج براي روزه شدن اين افراد از جهت تشنگي نيست، چرا که ملاک در «ذوالعطاش» (يک نوع بيماري تشنگي است) نياز وي به آب است، اما آهنگر و نانوا اينچنين نيستند، ولي اگر اين چنين باشند و تنها نياز آنان به آب باشد، در چارچوب ذوالعطاش قرار خواهند گرفت و بايد ـ به جز از آب ـ از ديگر مفطرات دوري کنند و به ازاي هر روز، دو فديه دهند و قضاي روزه بر آنان نيست، اما اگر خصوصيت حرج براي روزه شدن اين افراد تنها از جهت تشنگي نبوده بلکه از باب حرج باشد، مي توانند روزه نشوند و فديه اي بر آنان نيست، بلکه بايد روزه هاي نگرفته خود را قضا کنند.
يکي ديگر از فضلاي حاضر در جلسه پرسيد: آيا افراد نيروي انتظامي، ارتش، محصل، معلم و مانند آنان مشمول سخن حضرت عالي مي شوند؟
مرجع عالي قدر پاسخ دادند: هر يک از افرادي که اشاره نموديد اگر در شرايط توأم با حرج قرار گيرند، به گونه اي که تحمل آن مشقت بار و بر خلاف معمول باشد، مي توانند روزه خود را بخورند.
معظم له به مناسبت همين موضوع فرمودند: زماني که در کربلاي معلا بوديم، يکي از افراد متدين و با ايمان در آستان مقدس حضرت امام حسين عليه السلام شاغل بود. او برايم نقل کرد: در يکي از سال ها اندوخته اي به هم زدم و در نتيجه مستطيع شدم. کار فرمايم را از اين ماجرا آگاه کردم، اما او با رفتنم به حج موافقت نکرد و به اخراج از کار تهديدم نمود.
در حرج شديد قرار گرفتم و مسأله را با يکي از علما در ميان گذاشتم و از او خواستار چاره جويي و تعيين تکليف شرعي شدم.
او گفت: بايد به حج بروي اگر چه به قيمت اخراجت تمام شود.
گفتم: اگر از کارم اخراج شوم سابقه چهل ساله ام را از دست خواهم داد و اکنون نيز در آستانه از کار افتادگي قرار دارم و بيش از اين قادر به کار نيستم.
آن عالم سخن خود را تکرار نموده و گفت: هيچ اشکالي در اين امر به نظر نمي رسد، تو بايد حج بروي.
به نظر مي رسد اين پاسخ دقيق و کارشناسي شده نبوده و چه بسا چنين سخني را با قاطعيت بيان کردن بر خلاف شرايط استطاعت بوده، زيرا يکي از شروط استطاعت اين است که حاجي به هنگام بازگشت به شهر و ديار خود تهي دست نشود، حال آن که چنين فردي در فرض مسأله ي مذکور نه تنها تهي دست باز مي گردد، بلکه دچار عسر و حرج شديد مي شود. از اين رو شخصي که چنين پاسخي به او داده، بايد مطمئن مي شد که فقهاي بزرگ به چنين مواردي پرداخته اند يا نه و با آگاهي کامل از فتوي و نظر آنان با قاطعيت پاسخ مي داد.
يکي ديگر از حاضران پرسيد: دختري که تازه به سن تکليف رسيده و در منطقه اي خشک و بسيار گرم زندگي مي کند. تکليف او نسبت به روزه چيست؟
معظم له فرمودند: اگر روزه گرفتن براي او طاقت فرسا باشد و نتواند آن را تحمل کند، روزه ي خود را بخورد و در زمستان آن را قضا کند.
نيز پرسيد: آيا مي تواند روزه بگيرد و فقط آب بنوشد؟
مرجع عالي قدر پاسخ دادند: خير، زيرا جواز نوشيدن آب در ماه مبارک رمضان تنها براي ذوالعطاش و مانند او آمده است. بايد توجه داشت که نوشيدن آب از دو حال خارج نيست: يکي اين که براي تأمين نياز بدن است، مانند بيماران کليوي که هرچند تشنه نشوند، اما بايد آب بنوشند. ديگر اين که فرد احساس تشنگي کرده و بسيار تشنه شود، مانند بيماران ديابتي. در اين دو مورد بايد روزه بگيرند و فقط آب بنوشند هنگام نيازشان به آب و به ازاي هر روز از ماه مبارک رمضان که آب نوشيده اند بايد يک مدّ طعام فديه بدهند يعني: (750گرم) برنج يا نان به فقير بدهند و روزه شان نيز صحيح است و قضا ندارد و به دليل ساقط شدن قضا يک فديه ي ديگر بدهند.
معظم له ادامه دادند: از فقيهانِ قائل به اين حکم، مرحوم آيت الله العظمي سيد محسن حکيم قدس سره بود. او در حاشيه ي خود بر عروة الوثقي مي گويد: «آب بخورد و روزه اش نيز صحيح است و قضا ندارد، چون چنين فردي در شمار ذوالعطاش است».
مرجع عالي قدر افزودند: البته گاهي نيز ممکن است مطلب تفاوت داشته باشد، بدين معنا که به دليل يک گرماي شديد و غير منتظره يا يک فعاليت زياد بدني و استثنائي، فرد روزه دار سخت تشنه شود، به گونه اي که در آستانه ي هلاکت قرار بگيرد در عين حالي که او نه ذوالعطاش و نه در شمار ذوالعطاش است. مرحوم صاحب عروه به اين صورت از مسأله پرداخته و آن را از مسأله ي ذوالعطاش جدا کرده و مسأله ي فردي دانسته است که تشنگي به او ضرر مي رساند و فرموده: او مي تواند در حالي که روزه است آب بنوشد، اما بايد روزه آن روز را قضا نمايد.
درباره ي روزه نگرفتن دختري که تازه به سنّ تکليف رسيده و داراي بنيه ضعيف است، مرجع عالي قدر فرمودند: مرحوم والد (حضرت آيت الله العظمي سيد ميرزا مهدي حسيني شيرازي) قدس سره مي فرمودند: «استاد ما ميرزا علي شيرازي فرزند ميرزاي بزرگ شيرازي (رضوان الله عليهما) مي فرمود: اگر ديديد دختر يا پسري روزه دار که به تازگي مکلف شده و از نظر بدني ضعيف هست، مخفيانه و دزدانه آب مي نوشد، آن را ناديده بگيريد و بگذاريد کار خود را انجام دهد و او را بازخواست نکنيد، زيرا ممکن است روزه براي او طاقت فرسا و فوق طاقت او باشد».
آيت الله العظمي شيرازي دام ظله در ادامه فرمودند: به گواهي تاريخ، مردمان روزگار گذشته حتي کودکان شان قوي بنيه بودند و با مردمان اين روز تفاوت داشتند. به عنوان مثال در تاريخ آمده است که عباس عموي پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله تنها يازده سال از پسرش عبدالله بزرگ تر بود. اين بدان معناست که او در اثر قوي بودن بنيه، زودهنگام به سن تکليف و بلوغ رسيده بود، به گونه اي که توانست در ده سالگي همسر گيرد و پس از يک سال پدر شود.
معظم له ادامه دادند: روزه نوعي آزمون است براي مؤمنان. چند سال قبل به همراه عده اي از فضلا به عيادت بيماري رفتم. او نمي توانست روزه بگيرد و از اين جهت ناراحت بود و مي گفت: اگر پزشک روزه را براي من حرام نخوانده بود، قطعاً روزه مي گرفتم.
به او گفتم: چون به دليل عذر شرعي روزه نمي گيري، اجرت نزد خدا محفوظ است.
او گفت: اجر نمي خواهم، آجر مي خواهم.
آيت الله العظمي شيرازي مد ظله العالي به دنبال اين قصه فرمودند: اميرمؤمنان عليه السلام مي فرمايند: «حبّذا نوم الأکياس وإفطارهم؛(1) چه پسنديده است شبها خفتن و روزها (غير از ماه مبارک رمضان) روزه نگرفتن مؤمنان زيرک و هوشمند».
يعني: ملاک در طاعت، امتثال امر خدا و عمل طبق وظيفه ي شرعي و پذيرفتن آن با رضامندي است. از اين رو مؤمن زيرک و هوشمند فرمان خدا را با ميل و رغبت و بدون اعتراض به جان مي خرد، مؤمن به هنگام سلامت با رضامندي روزه مي گيرد و به هنگام بيماري که مأمور به افطار است، روزه ي خود را با رضامندي مي خورد.
آن گاه معظم له در مقام بحث علمي فرمودند: البته مقدار رخصت در تحمل ضرر و اين که خداي متعال تا چه حدي از ضرر را اجازه در گرفتن روزه داده و تا چه حدّي از آن نهي فرموده، تشکيکي است.
با افکندن نگاهي محققانه به سيره معصومين عليهم السلام رواياتي را با تواتر قطعي مي بينيم، حکايت از آن دارد که آن پاکان در انجام عبادات، مانند پياده به حج رفتن و هزار رکعت در يک شب نمازگزاردن و صدها مورد ديگر تحمل ضرر نموده و خود را به مشقت و سختي مي افکندند. سؤال اين است که آيا آن پاکان ـ العياذ بالله ـ خلاف دستور خدا عمل مي کردند، قطعاً چنين نبوده است، بلکه رفتار آن بزرگواران بر پسنديده بودن تحمل ضرر و مشقت در عبادت و بندگي خدا دلالت دارد. بنابراين قاعده ي «لاضرر» و «لاحرج» رخصت است، نه عزيمت و وجوب.
به دنباله اين سخنان يکي از حاضران پرسيد: آيا امامان معصوم عليهم السلام مشقت و ضرر را بر خود هموار مي کردند، يا از آن جهت که نسبت به خدا معرفت همه جانبه و کامل داشتند، در برابر عظمت حضرتش آن را ضرر و مشقت نمي دانستند؟
مرجع عالي قدر پاسخ دادند: بله، آنان در اثر معرفت و شناخت کامل به پروردگار خود عبادات فراوان نموده و در برابر عظمت خداي متعال و حق بزرگ او بر آنان، سختي، ضرر و مشقتي در آن احساس نمي کنند. البته از اين جهت که آن بزرگواران بشر هستند آثار وضعي ضرر و مشقت بر آنان آشکار مي شد، مانند حضرت رسول خدا صلي الله عليه وآله که از بسيار ايستادن براي نماز قدم شان متورم مي شد يا حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام که در سفر پياده به خانه ي خدا قدم شان زخمي شد. بنابراين، آن بزرگواران مشقت و صدمه ي در عبادت را همزمان بر خود هموار مي کردند.
سؤال کننده گفت: با اين حساب آيا رفتار آنان، ترک اولي به شمار نمي رفت، آن جا که خداي متعال مي فرمايد: «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَيْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَي؛(2) طه، قرآن را بر تو فرو نفرستاديم تا به رنج افتي».
آيت الله العظمي شيرازي دام ظله پاسخ دادند: خير، اين گونه نيست، بلکه اين سخن خدا از باب رضامندي از آنان و لطف در حق ايشان بود، نه از باب نهي. به ديگر بيان، خداي متعال به پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود: «حبيبم، عمل تو نيکو و نزد من پسنديده است، اما الزاماً چنين چيزي از تو خواسته نشده است».
پس اين مسأله، عقلائي و از باب تزاحم است و از جهت سلبي و ايجابي بودن، منافاتي در آن ديده نمي شود. به عنوان مثال: تراشيدن موي سر براي مردان مفيد است، زيرا مغز را تقويت مي کند، در عين حال بلند نگاه داشتن آن نيز مفيد است، چون زينت و مايه ي زيبايي و پسنديده است. در اين جا دو فايده ي متزاحم وجود دارد که انتخاب هر يک، فاقد اشکال و بلا مانع است.
سپس معظم له در پاسخ يکي ديگر از حاضران که فرع جديدي مطرح نموده و درباره ملاک کثير السفر بودن و چگونگي تحقق آن سؤال کرده بود، فرمودند: نتيجه گيري من از ادله ي موجود در اين مسأله آن است که ملاک، شخص ده روز در يک جا اقامت نکند و هميشه در سفر باشد و فاصله ي ميان سفرهايش غالباً به ده روز نرسد، مانند شخصي که ـ مثلاً ـ هرهفته به مسجد جمکران يا مسجد کوفه و مسجد سهله مي رود. البته اين مسأله محل خلاف است، زيرا برخي از فقها برآنند که اگر سفر شخص براي کار و کسب روزي باشد بايد نماز را تمام بخواند و اگر جز اين باشد بايد نماز را شکسته بخواند. من بر آنم که اين امور به عنوان مثال است و خصوصيتي ندارد و ملاک کثير السفر بودن آن است که ميان سفرها ـ غالباً ـ ده روز فاصله نيفتد.
ديگري مسأله جديدي را مطرح کرد و پرسيد: شخصي مي خواهد خانه اي بخرد، اما نمي داند خانه ي مورد نظر مالک ديگري دارد يا نه. در اين صورت بايد تحقيق کند؟ و اگر علم پيدا کند که خانه مالک ديگري دارد حکم چيست؟
مرجع عالي قدر فرمودند: يد (در اختيار داشتن ملک يا هر چيز ديگري) نشانه ي مالکيت است و در اين صورت به تحقيق نيازي نيست. بله، نظر به اين که علم حجت است، از هر طريق علم حاصل شود که خانه مالک ديگري دارد، بايد رضايت و موافقت او را جلب کند.
سپس معظم له افزودند: نظر من درباره ي فحص و تحقيق در شبهات موضوعيه همان رأي فقها در شبهات حکميه است، بدين معنا که فحص و تحقيق در موضوعات واجب است، به استثناي سه مورد که عبارت است از:
1. طهارت و نجاست؛
2. حرام و حلال بودن خوردني و آشاميدني و پوشاک؛
3. عقد و نکاح.
مرجع عالي قدر اضافه فرمودند: بله، به استثناي سه مورد يادشده از شبهات موضوعيه، در ساير موارد شُبهه موضوعي بايد فحص و تحقيق کرد.
آن گاه در همين راستا سؤال ديگري به اين نحو مطرح شد: آيا جوايزي که سلطان مي دهد در چارچوب اين ملاک قرار مي گيرد؟ و از آن جهت که آن مال در دست اوست و «يد» از مالکيت حکايت دارد مي توان آن را گرفت؟
معظم له پاسخ دادند: خير، نمي توان آن را در چارچوب اين ملاک قرار داد، زيرا در اين جا ادله اي جداگانه وجود دارد که گرفتن آن را مباح مي کند. البته اگر ادله اي خاص وجود نداشته باشد مي توان به قاعده ي يد استناد و به ملاک آن تکيه کرد.
سؤال کننده ديگر بار پرسيد: با وجود يدِ سابق آيا ملاک در اين جا نيز جاري است؟ به ديگر بيان اگر شخص بداند که هديه ي سلطان مال ديگري است، ولي امروز در دست اين شخص است و شخص اول مدعي است که از او سرقت يا به غصب گرفته شده است، تکليف چيست؟
آيت الله العظمي شيرازي مدظله العالي فرمودند: ظاهراً ملاکِ يد حتي با وجود يدِ سابق بر آن کفايت مي کند، بله در اين مطلب ميان فقها خلاف است. عده اي بر آنند که غالب مردم در بازار مسلمانان مي دانند که پيش از اين يَد (که کالا را در اختيار دارد) يد ديگري آن را در اختيار داشته است.
او ديگر بار پرسيد: آيا در اين جا احتمال غصب نمي دهيد؟
مرجع عالي قدر فرمودند: با وجود چنين احتمالي ملاک همچنان جاري است، چه اين که در اين صورت ـ همين طور که در روايات شريفه آمده است ـ براي مسلمانان بازاري [امن با حفظ حريم مالکيت شرعي] برپا نمي ماند وانگهي شارع مقدس بر بندگان آسان گرفته و آساني را براي آنان اراده کرده است، آن جا که خداي متعال مي فرمايد: «...يُرِيدُ اللّهُ بِکُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِکُمُ الْعُسْرَ...؛(3) خدا براي شما آساني خواسته و براي شما دشواري نمي خواهد».
گفتني است عالمان و فاضلاني در اين شب با مرجع عالي قدر ديدار کردند که از جمله ي آنان، آيت الله سيد حسين شاهرودي از استادان برجسته ي حوزه علميه ي قم بود.
ــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه، حکمت شماره ي 145.
2. سوره طه، آيه ي 1 و 2.
3. سوره بقره، آيه185.