LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعیت"
سلسله جلسات علمی حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله در ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ (جلسه نهم)
کد 43906
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 02 فروردین 1403 - 10 رمضان العظيم 1445

نهمین نشست علمی مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی دام ظله در شب های ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ با حضور جمعی از شخصیت های علمی، نمایندگان مراجع عظام تقلید، فعالان دینی و فرهنگی و طلاب علوم دینی، در شامگاه روز چهارشنبه نهم رمضان العظیم ۱۴۴۵ در بیت مرجعیت شهر مقدس قم برگزار شد.

مشروح مباحث مطرح شده در این نشست به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

1ـ فرق میان رسول و نبی چیست؟

ج: هر رسولی نبی هست، ولی هر نبی رسول نیست، در میان انبیاء برخی فرستادۀ به قوم یا گروهی نبودند در حالی که نبی هم بودند، ولی آن نبی که رسول است، فرستاده به قوم یا گروهی است و وظیفۀ تبلیغی دارد.

لازم به ذکر است که همۀ انبیاء چه رسول باشند و چه نباشند، چه اولو العزم باشند و چه نباشند، معصوم هستند، ولی در مراتب و درجات متفاوت هستند.

2ـ مقصود از عالمان امّت در روایت شریف: «علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» چه کسانی است؟

ج: این حدیث که به صورت مرسل نقل شده، در برخی از منابع اینگونه آمده: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل» (مستدرک الوسائل ج17 ص320 ح21468 به نقل از تحریر الأحکام علّامه حلّی. والصراط المستقیم إلی مستحقّي التقدیم ج1 ص131 وص213. وعوالي اللئالی ج4 ص77 ح67. ومنیة المرید ص182. والإیقاظ من الهجعة ص19 وص109).

و در برخی منابع دیگر به این نحو نقل شده: «علماء أمّتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» (ریاض الأبرار سیّد نعمت الله جزائری ج2 ص465).

علاّمه مجلسی رحمه الله مراد از علمای امّت را امامان معصوم علیهم السلام دانسته (مرآة العقول ج2 ص288 وبحار الأنوار ج24 ص307)

و امّا وجه شَبَه در «كأنبياء»در این روایت شریف  را نیز برخی وصیّت دانسته اند (الحاشیة علی أصول الکافي استرآبادی ص153. وشرح الکافي ملّا صالح مازندرانی ج6 ص53)، چه آنکه هم وصایت و حجّت الهی بودن در انبیاء الهی نزد مردمان مسلّم است، پس در این جهت امامان معصوم علیهم السلام را به ایشان تشبیه نبوده تا بیان کند ایشان نیز حجّت الهی هستند.

البته حذف متعلّق افادۀ عموم می کند، پس ممکن است دیگر صفات همچون عصمت و مانند آن را نیز اراده کرده باشد.

3ـ حکم خطاب به غیر خدای متعال در نماز، همچنین سلام دادن به معصومان علیهم السلام چیست؟

ج: خطاب به غیر خدای متعال در نماز، به هیچ وجه جایز نیست (العروة الوثقى مع التعليقات ج2 ص224/ الهامش 5)، جز در مواردی که دلیل خاصّ دارد، همچون:

1) سلام به پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله در سلام نماز، به صیغه ای که در دلیل وارد شده (وسائل الشیعة ج6 ص393/ الباب 3 وص419/ الباب 2 و426/ الباب 4).

2) و پاسخ به سلام دیگران، با فروعاتی که در آن ذکر شده است (نگا: العروة الوثقی مع التعلیقات ج2 ص225-ص230/ فصل فی مبطلات الصلاة م15-م38).

4ـ آیا برگزاری مراسم هفتم و چهلم برای اموات وجه شرعی دارد؟

ج: این امور به حسب عرف های مختلف مؤمنان مختلف است، و منع شرعی ندارد، و نیازمند دلیل شرعی خاص نیز نمی باشد، بلکه از عمومات تکریم مؤمن و بزرگداشت مؤمن می توان استحباب آن را برداشت نمود.

لازم به ذکر است، چون قطعًا این امور بعد از زمان حضور امامان علیهم السلام حادث شده، ارتکاز متشرّعه کاشف از نظر معصومان علیهم السلام نمی باشد، پس اثبات استحباب خاصّ نمی کند.

5ـ مراد از زیارة الأربعین در حدیث شریف: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ: صَلَاةُ الْخَمْسِينَ، وَزِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ، وَالتَّخَتُّمُ فِي الْيَمِينِ، وَتَعْفِيرُ الْجَبِينِ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» (وسائل الشیعة ج14 ص478 ح19643) چیست؟

ج: همانگونه که شیخ طوسی (مصباح المتهجّد ج2 ص787)، ابن مشهدی (المزار الکبیر ص352)، سیّد ابن طاوس (إقبال الأعمال ج3 ص100)، صاحب وسائل (وسائل الشیعة ج14 ص478/ الباب 56) و علّامه مجلسی (ملاذ الأخیار ج9 ص125. وبحار الأنوار ج95 ص348/ الباب 11 وج98 ص102/ الباب 14 وص329/ الباب 25) و دیگر بزرگان و فقها تصریح کرده اند، مقصود از آن، زیارت اربعین حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه است.

6ـ وجه فرمایش صاحب عروه که می فرماید: «الأقوى بطلان صوم شهر رمضان بنسيان غسل الجنابة* ليلا قبل الفجر حتى مضى عليه يوم أو أيام...» (العروة الوثقی مع التعلیقات ج3 ص30/ فصل فیما یجب الامساک عنه م50) چیست، و دلیل تعبیر به اقوی را بیان بفرمائید؟

ج: دلیل این فتوای صاحب عروه برخی روایات همچون صحیح حلبی، خبر ابراهیم بن میمون و مرسل صدوق در من لا یحضره الفقیه است (نگا: وسائل الشیعة ج2 ص257/ الباب 39 وج10 ص65/ الباب 17) که فقها در ذیل همین مسئله در شروح عروه آن را ذکر کرده اند (نگا: مستمسک العروة الوثقی ج8 ص288-290).

و امّا وجه اقوائیّت مسئله، اعتبار دلیل نزد صاحب عروه با وجود مخالف در آن است، ولی به نظر می رسد که سخن فرمایش صاحب عروه بنابر احتیاط وجوبی متین است، به شرط آنکه در آن اثناء غسل جمعه نکرده باشد.

7ـ مقصود از مفوّضة البضع و مفوّضة المهر چیست؟

ج: مفوّضة البُضع، خانمی است که مهریّه در عقد ازدواج او ذکر نشده باشد.

و مفوّضة المهر، خانمی است که امر مهریه اش به او یا شوهرش یا شخصی دیگر واگذار شده باشد.

لازم به ذکر است، شخصی که مهریه به او واگذار شده در صورتی که از قصد آنان که به او محوّل کرده اند برداشت کند که به کمتر از مهر المثل قرار دادن مهریه از طرف او راضی هستند، حقّ دارد مهریه را کمتر از مهر المثل قرار دهد، و الا چنین حقّی ندارد.

8ـ چه چیزهایی از احکام اختصاصی پیامبر صلّی الله علیه وآله است؟

ج: مرحوم محقِّق حلّی در شرائع الإسلام پانزده خصلت از خصائص النبی صلّی الله علیه وآله را برشمرده است (شرائع الإسلام ج2 ص497) و صاحب جواهر نیز به شرح و استدلال بر آن موارد پرداخته (جواهر الکلام ج29 ص119-131).

یکی از اختصاصات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله این است که اگر زنی خودش را به رسول خدا صلّی الله علیه وآله بخشید و آن حضرت پذیرفت، بدون عقد همسر آن رسول خدا صلّی الله علیه وآله می شود.

خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «... وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ...» (الأحزاب: 50).

و صاحب جواهر در این زمینه سه روایت نقل می کند:

صحيح الحلبي «سألت أبا عبد الله عليه السلام عن المرأة تهب نفسها للرجل ينكحها بغير مهر، فقال: إنما كان هذا للنبي صلى الله عليه و آله، فأما لغيره فلا يصلح هذا حتى يعوضها شيئا يقدم إليها قبل أن يدخل بها، قل أو كثر و لو ثوب أو درهم، و قال: يجزئ الدرهم».

وفي صحيح زرارة عن أبي جعفر عليه السلام «سألته عن قول الله عز و جل وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِ‏ فقال: لا تحل الهبة إلا لرسول الله صلى الله عليه و آله، و أما غيره فلا يصلح نكاح إلا بمهر».

وفي المرسل عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله عليه السلام «في امرأة وهبت نفسها لرجل أو وهبها له وليها، فقال: لا، إنما كان ذلك لرسول الله صلى الله عليه و آله، و ليس لغيره إلا أن يعوضها شيئا، قل أو كثر» (جواهر الکلام ج31 ص50).

9ـ نوروز چه روزی است، و بزرگداشت آن چه حکمی دارد؟

ج: در تعیین روز نوروز، مرحوم علّامه مجلسی به صورت تفصیلی مطالبی را بیان نموده اند (بحار الأنوار ج56 ص91/ الباب 22).

ج: دو دسته روایات در مورد نوروز وارد شده:

1) روایات در تعظیم و تکریم نوروز همچون روایات معلّی بن خنیس.

2) برخی از روایات در نفی نوروز، همچون مرسل مناقب ابن شهرآشوب (مستدرک الوسائل ج10 ص386/ ح12237).

صاحب وسائل بعد از نقل روایات دستۀ اوّل این چنین برداشت نموده: غسل نوروز (وسائل الشیعة ج3 ص335/ الباب 24)، نماز در روز نوروز، روزه گرفتن در آن، پوشیدن نظیف ترین لباس ها، عطر زدن و بزرگداشت آن و آب ریختن در آن روز (وسائل الشیعة ج8 ص172/ الباب 48 وج10 ص468/ الباب 24. ومستدرک الوسائل ج6 ص352/ الباب 40 وج8 ص157/ ح9254) قبول کردن هدیۀ روز نوروز (وسائل الشیعة ج17 ص288/ ح22548) مستحب است.

صاحب عروه نیز یازدهمین مورد از اغسال مستحبّ را غسل روز نوروز برشمرده (العروة الوثقی مع التعلیقات ج1 ص448/ الحادي عشر)، همچنین روزۀ روز نوروز را مستحب دانسته است (العروة الوثقی مع التعلیقات ج3 ص85)، همچنین تعداد قابل توجّهی از فقها همین نظر را دارند، که با اعتماد بر روایات معلّی بن خنیس بنابر قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن این چنین فتوا داده اند.

لازم به ذکر است که هر دو دسته روایات از لحاظ سندی مورد خدشه قرار گرفته، ولی بنابر قاعدۀ تسامح در ادلّۀ سنن، فقها روایات تکریم و تعظیم نوروز را پذیرفته اند.

و مرحوم اخوی (آیت الله العظمی سیّد محمّد شیرازی قدّس سرّه) در جمع بین این دو دسته روایات می فرمودند: روایت دستۀ دوّم، عید بودن نوروز را نفی می کند، نه استحباب غسل و عبادات وارده در روز نوروز.

اگرچه علّامه مجلسی رحمه الله در مورد مرسل ابن شهرآشوب می فرماید: «هذا الخبر مخالف لأخبار المعلى و يدل على عدم اعتبار النيروز شرعا و أخبار المعلى أقوى سندا و أشهر بين الأصحاب و يمكن حمل هذا على التقية لاشتمال خبر المعلى على ما يتقى فيه و لذا يتقى في إظهار التبرك به في تلك الأزمنة في بلاد المخالفين أو على أن اليوم الذي كانوا يعظمونه غير النيروز المراد في خبر المعلى» (بحار الأنوار ج56 ص100).

10ـ اینکه صاحب عروه فرموده: «لا اعتبار بعلم الوسواسي في الطهارة و النجاسة» (العروة الوثقی مع التعلیقات ج1 ص80/ فصل فی طرق ثبوت النجاسة م1)، مقصودشان عدم اعتبار علم او نزد چه کسی است؟

ج: مراد از فرمایش ایشان، عدم اعتبار علم وسواسی نزد دیگران است، پس اگر مثلًا شخصی بر منزل یک وسواسی وارد شد، و او گفت که فلان قسمت از منزل طاهر نیست، مهمان به کلام میزبان وسواسی اعتنا نمی کند.

ولی نسبت به خود شخص وسواسی، از آنجا که حجیّت علم ذاتی است، عدم اعتبار آن برای خودش کلامی بی وجه است، مگر آنچنان که در جلسات گذشته در توجیه کلام شیخ جعفر کاشف الغطاء و فرزندش شیخ حسن در عدم حجیّت قطع قطّاع بیان شد، که مراد قطع کسی است که خودش می داند قطّاع است، در اینجا هم اگر شخصی خودش ملتفت باشد که وسواسی است، می توان گفت که علمش برای خودش هم حجّت نیست.

11ـ قطع موضوعی چه تفاوتی با قطع طریقی دارد؟

ج: در قطع طریقی، قطع ملاک قرار داده نشده، بلکه راهی برای رسیدن شخص به مطلب مورد نظر است.

ولی در قطع موضوعی، خود قطع ملاک و موضوع قرار داده شده، مثل اینکه شخصی نذر کند اگر قطع به سلامت فرزندم پیدا کردم گوسفندی قربانی کنم؛ این شخص هرگاه چنین قطعی برای او حاصل شد اگرچه فرزندش بهبود نیافته باشد بر او واجب است که به نذرش عمل کند.

12ـ آیا روایات نهی از تعلم کتابت به زنان معتبر است؟

ج: اگرچه صاحب وسائل این روایات را نقل نموده (وسائل الشیعة ج6 ص185/ الباب 10 وج20 ص176/ الباب 92) ولی فقها به مؤدّای آن عمل ننموده اند.

بدون هیچ خلاف و اشکالی فراگرفتن احکام حلال و حرام مبتلا به دین واجب عینی است، و تبلیغ دین نیز واجب کفائی است و در و صورتی که من به الکفایة نباشد -همچون زمان ما- واجب عینی می شود، با توجّه به این دو وظیفه و پس از آنکه تحصیل مقدّمات وجود واجب مطلق واجب است، که یکی از آنها فراگرفتن خواندن نوشتن است، و در این زمینه تفاوتی میان بانوان و آقایان نیست.

13ـ وجه اینکه قاعدۀ جَبّ در اعمال مستبصران را جاری می دانید، و حتّی در صورتی که شخص مخالف اعمال عبادی اش را سالیانی انجام نمی داده و سپس شیعه شده، قضای آن اعمال را بر او واجب نمی دانید، چیست؟

ج: قاعدۀ جَبّ در ایمان، روایت خاصّ ندارد، بلکه مستفاد از روایات مختلف است، من جمله هزاران نفر در زمان حضور اهل بیت طاهرین علیهم السلام مستبصر شده و به مذهب حقّ رهنمون شدند، و می دانیم که در میان آنها افرادی که ملتزم به اعمال عبادی نبودند نیز کم نبوده، با این وجود امامان معصوم علیهم السلام به ایشان امر نفرمودند که اعمال عبادی خود را قضا کنند، و همچنین در مورد مخالفی که ملتزم به اعمال عبادی بوده و سپس مستبصر شده، امر نفرمودند که اعمال عبادی خود را اعاده کند، همانطور که خانوادۀ زراره به مذهب حقّ رهنمون شدند ولی چنین مطلبی در مورد ایشان و دیگر مستبصران به ما نرسیده، ولو کان لبان واشتهر.

از باب تنظیر و ترک استیحاش می توان به قاعدۀ جَبّ به اسلام مثال زد، که شخص گرچه تارک تمام اعمال عبادی بوده، با این وجود قضای اعمال عبادی اش بر عهدۀ او نیست.

14ـ تفکّر در ذات الله چه حکمی دارد؟

ج: در روایات شریفه از تفکّر در ذات خدای متعال نهی شده، و جایز نیست، علّامه مجلسی رحمه الله برخی از این روایات را نقل نموده است (بحار الأنوار ج3 ص257/ الباب 9).

انسان هرچه شخص بیشتر در ذات خدای متعال تفکّر کند از شناخت پروردگار دورتر می شود، در برخی از روایات آمده است: «إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ فَإِنَّ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ لَا يَزِيدُ إِلَّا تَيْهًا» (بحار الأنوار ج3 ص259/ ح4)، در مقابل، آنچه که در آیات و روایات به آن امر شده ایم، تفکّر در مخلوقات خدای متعال است نه ذات الهی، که هیچ مخلوقی راهی به شناخت آن ندارد.

15ـ مراد از روایات برتر بودن یک ساعت تفکّر ازیکسال عبادت چیست؟

ج: مرحوم علّامه مجلسی این روایات و امثال آن، و برخی از روایاتی  که امر به تفکّر کرده است را در باب «التفكر و الاعتبار و الاتعاظ بالعبر» گردآوردی کرده (بحار الأنوار ج68 ص314/ الباب 80. ونیز نگا: وسائل الشیعة ج15 ص195/ الباب 5).

در برخی از این روایات بیان شده: « تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ» (بحار الأنوار ج68 ص327/ ح22).

این روایات بیانگر قضیۀ حقیقی نیستند، بلکه به نحو قضیۀ مهمله وارد شده اند؛ به این بیان که چه بسا فردی هفتاد سال عبادت نادرست کند، ولی با یک مدّت زمان کوتاه تفکّر، به سوی حقّ رهنمون شده و هدایت یابد، پس این تفکّر کوتاه او از عبادات هفتادسالۀ نادرست او برتر است.

16ـ حکم تتو کردن آیات قرآن کریم و اسماء الهی بر بدن چیست؟

ج: صاحب عروه می فرماید: «لا فرق في ما كتب عليه القرآن بين الكاغذ واللوح والأرض والجدار والثوب، بل وبدن الإنسان، فإذا كتب على يده لا يجوز مسّه عند الوضوء، بل يجب محوه أوّلًا ثمّ الوضوء» (العروة الوثقى مع التعليقات ج1 ص183/ فصل في غايات الوضوء م10).

همانگونه که صاحب عروه مطرح نموده و محشّین عروه پذیرفته اند، به نظر می رسد کتابت آیات قرآن کریم و اسماء الهی بر بدن بنابر احتیاط واجب جایز نیست.

17ـ اموالی که به مؤسسات خیریه داده می شود و تا بیش از یک سال به فقرا داده نمی شود، آیا خمس بر آن تعلّق می گیرد یا خیر؟

ج: بر اموال مؤسّسات خیریّه که متعلّق به شخص خاصّی نیستند، بلکه مالک آن یک عنوان و جهت است، خمس تعلّق نمی گیرد.