بسم الله الرحمن الرحیم
همراهی خدای متعال
خدای تبارک و تعالی در قرآن حکيم فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛[1] در حقيقت خدا با كسانى است كه پروا داشته اند و [با] كسانى [است] كه آن ها نيكوكارند».
آشنايی با يک پزشک برای انسان می تواند فوايدی در زمينه امور درمانی داشته باشد، فوايدی، مثل راهنمايی های بهداشتی و درمانی، آن هم در حدّ دانش آن پزشک. نيز آشنايی با عالم دين می تواند ثمرات زيادی برای انسان به دنبال داشته باشد. مجالست و مصاحبت با او قطعاً فوايد و معارف بسياری برای انسان خواهد داشت، که باز آن بهره مندی به ميزان قابليت و استطاعت آن عالم و علم او بستگی دارد. به همين قياس دوستی با شخصی پولدار شايد به موقع احتياج و ضرورت برای انسان مفيد باشد و به همين ترتيب با هرکسی بودن به قدر بضاعت و توان محدود او می تواند برای انسان مفيد باشد. در آيه فوق خدای متعال که صاحب دارايی ها و توانايی های نامحدود است، متقيان و نيز کسانی که اهل احسان به ديگران هستند را به همراهی خود وعده داده است.
همراهی خدای متعال حمايت عظيمی است و هيچ چيز به اندازه آن مايه آرامش خاطر انسان نیست. اين حمايت و مصاحبت برای افراد متقی و کسانی است که اهل احسان ورزی هستند. احسان نيز دايره بسيار گسترده ای در فرهنگ اسلامی دارد. در يک نگاه کلی، احسان را به دو دسته واجب و مستحب می توان از هم مشخص کرد. زکات و خمس از احسان های واجب هستند که شارع مقدس در صورت حصول شرايطی آن ها را واجب فرموده است. زکات که بر اموال خاصی هنگامی که به مقدار معينی برسد واجب می شود و هنگامی که اموال انسان بيش از حدّ نياز و شأن او باشد، فريضه خمس بر او تعلق می گيرد. اين موارد از احسان های واجب هستند که اسلام آن ها را واجب فرموده و اجر و پاداش بسياری هم بر آن ها معين کرده است.
دسته دوم از احسان ها در عين ثواب فراوانی که برای آن ها ذکر شده، جزو واجبات نيست. اين دسته دوم بر موارد بسياری تعلق می گيرد. اطعام ديگران و سير کردن فقيران از اين دسته است. باز پاداش اين کار نسبت به حجم احسان که چه مقدار از نيازهای خوراکی فردی را تأمين می کند، تفاوت بسيار دارد. کسی که برای يک شب به کسی که سرپناهی ندارد جايی را برای استراحت می دهد، احسان کرده است و کار او بسيار ارزشمند و پراجر است. با اين حال عمل او جزو احسان های واجب نيست و استحباب مؤکد دارد. حال اگر کسی اين کار را به دفعات انجام دهد، اجر عمل او به مراتب بيشتر خواهد بود، تا چه رسد به کسی که بتواند مسکنی را برای فردی که توانايی فراهم آوردن آن را برای خود و زن و بچه اش ندارد فراهم آورد.
اين عمل هم با همه اجر و ارزش والای آن، جزو احسان های مستحب است. به همين ترتيب احسان ها مراتب فراوان دارند و خيلی از اعمال خیر را در بر می گيرند. کسی که فرصت ازدواج پسر و دختر مؤمنی را فراهم آورد و مخارج آن را بپردازد، يا کسی که مخارج بيماری شخصی که در بستر بيماری افتاده است و در پرداخت مخارج دوا و درمان خود درمانده است و خيلی خيلی موارد ديگر که همه از امور نافع و خيلی ارزشمند است، جزو احسان به شمار می آيند. بالاترین و مهم ترین احسان ها هدايت کردن ديگران و نجات آن ها از گمراهی است که اجر خيلی زيادی برای آن ذکر کرده اند. این نيز نوعی احسان است. آن شخص که هدایت نشده و در گمراهی به سر می برد، هم دنيای ويرانی دارد و هم آخرت خرابی، و چه بسا افرادی که با او زندگی می کنند نيز اینچنین سرنوشتی خواهند داشت. حال اگر چنین شخصی هدایت شد، براثر هدايتش خود و اطرافیانش نيز از گمراهی و بدبختی نجات می يابند. همه اين موارد احسان به شمار می آيد و به نسبت فايده آن فضيلت های مختلفی دارا هستند.
داستان ابوذر غفاری رحمت الله عليه
ابوذرغفاری رحمت الله علیه، يار باوفای پيامبر صلی الله عليه وآله در داستان زندگی اش به طور عجيبی مورد احسان آشکار رسول خدا صلی الله عليه وآله قرار گرفت. در احوالات او نوشته اند که آيين او بت پرستی بوده و حرفه اش هم قطّاع الطريق يا همان راهزنی بود. البته دزدی مراتب و انواعی دارد. برخی دزدان وقت و بی وقت بر سر خانه و کاشانه مردم می روند و هرچه به دست آورند، می دزدند. دسته ای ديگر از دزدان به ويژه در گذشته بودند که بر سر راه کاروانيان می نشستند و بر آن ها يورش می بردند و متاع و مال التجارة آن ها را می ربودند. اين دسته دوم که ابوذر از آن عده بود، غالباً مردمانی مشهور و شمشيرزن بودند. به هر حال راهزنی هم با انواع ديگر معصيت ها همراه بوده است. با شمشير بر سر اموال مردم می آمدند و جلوی مرد و زن و بچه را می گرفتند و اگر هم کسی در برابرشان مقاومت می کرد، ممکن بود او را با شمشير بکشند.
چنين شخص بی باک و متهورّی با يک بار ديدار با پيامبر خدا صلی الله عليه وآله و در يک جلسه هدايت شد. هيچ احسانی به پای احسانی که پيامبر صلی الله عليه وآله در حق ابوذر کرد، نمی رسد. علاوه بر آنکه ابوذر هدايت يافت، خود بعدها موجب هدايت هزاران و بلکه ميليون ها نفر شد.
آن گونه که در تاريخ آمده است، ابوذر در ميان قبيله اش، بنی غفار بود و در بحبوبه بعثت پيامبر صلی الله عليه وآله و تبليغ علنی او هر روز خبری تازه در قبيله اش می پيچيد. ابوذر و ديگر هم قبيله های او به پرستش بت ها می پرداختند و طبعاً تعصب بسياری هم بر عقيده خود می ورزيدند. بعثت پيامبر خدا صلی الله عليه وآله با محوريت نفی پرستش بت ها و عبادت خدای واحد بود. اين مطلب بسيار آنان را رنجيده خاطر کرده بود. از اين رو ابوذر که فردی شجاع و بی باک بود، روزی شمشير خود را برداشت و به مردم قبيله خود گفت من به سوی او، يعنی حضرت محمد صلی الله عليه وآله می روم و به سخنانش گوش فرا می دهم. اگر درست بود، که آيين او را می پذيرم، وگرنه با همين شمشير همان جا او را می کشم.
ابوذر نزد پيامبر صلی الله عليه وآله آمد. حضرت قدری از آيات قرآن را برای او خواند، شايد هم نصايحی به او فرمود. ابوذر در همان جلسه چنان مجذوب پيامبر صلی الله عليه وآله و سخنان او شد که بالفور به حضرت صلی الله عليه وآله ايمان آورد و تا آخرين لحظه بر ايمان خود استوار ماند. در تاريخ منقول است که در همان جلسه نيز حضرت صلی الله عليه وآله را از نيت خود مطلع ساخت که آمده بود سخنان و ادعای پيامبر صلی الله عليه وآله را از نزديک بشنود و اگر آن ها را صحيح یافت، که به او ايمان آورد وگرنه، همان جا ایشان را بکشد. هدايت مردی چنين متهور که به حرفه راهزنی مشغول بوده است، بی ترديد احسان عظيمی به اوست که پيامبر خدا صلی الله عليه وآله آن را در حق وی انجام داد.
ابوذر در ربذه
پايان بخش زندگی بابرکت جناب ابوذر رحمت الله عليه قصه دردناک تبعيدهای مکرر او ازسوی عثمان بود. ابتدا از مدينه به جبل عامل، منطقه ای در جنوب لبنان تبعيد شد و سپس باز به مدينه فراخوانده شد و چندی نگذشت که خليفه و اطرافيانش حضور ابوذر را در مدينه به ضرر مصالح خود يافتند و دوباره او را به ربذه، بيابانی ميان مدينه منوره و مکه مکرمه تبعيد کردند؛ بيابانی بی آب و علف که در همان جا نيز عاقبت جان داد و دفن شد. امروزه آن منطقه را واسط می نامند. امروز بسياری از زائران خانه خدا که از مدينه منوره راهی مکه مکرمه هستند، در ميانه راه چيزی حدود صد يا صدوپنجاه کيلومتر از مسير را که طی کردند، در سمت چپ جاده به همان بيابان ربذه می رسند که آرامگاه ابوذر رحمت الله عليه در آنجاست و محل زيارت مسلمانان است.
در تواريخ درباره اوضاع نامناسب زندگی ابوذر در ربذه اشاراتی رفته است، ازجمله آنکه براثر گرسنگی در آن جا از دنيا رفت. اما در مدت کوتاهی که ابوذر رحمت الله عليه به جبل عامل تبعيد شد، مفصل در آن جا به تبليغ آيين راستين اسلام و بيان حقايق آن پرداخت. به گونه ای که امروزه پس از هزار و قريب به چهارصد سال از وفات ابوذر رحمت الله عليه ميليون ها انسان خيّر و باايمان از آن ديار برخاسته است. در برخی کتب تراجم در تعيين شمار عالمان جبل عامل نوشته اند که خاستگاه بيست درصد از عالمان شيعه در طول تاريخ از همين منطقه جبل عامل است که مقدمه آشنايی آن ها با اسلام و تشيّع ابوذر غفاری رحمت الله عليه بود. بی گمان آن همه روشنگری و تبليغی که عالمان اين منطقه کرده اند و رفع حوائج و احسان هايی که ورزيده اند، همگی وامدار تلاش های ابوذر در آن منطقه است.
خدا می داند که هدايت يک نفر چه احسان بزرگی در حق اوست، چه رسد به هدايت هزاران هزار نفر!
عياشی
يکی از صدها و هزاران قصه ديگر مربوط به مرحوم عياشی است که به حدود هزار و يکصد سال پيش برمی گردد. ايشان قبل از شيخ طوسی بودند و مرحوم شيخ از ايشان نقل کرده است. عياشی يکی از عالمان منحرف از مکتب اهل بيت عليهم السلام بود و در تأييد مذاهب منحرف هم کتاب هايی نوشته بود. بعدها به همت برخی از مؤمنان شيعه به حقانيت مذهب تشيع پی برد و به اين مذهب روی آورد. در اعتقاد خود چنان موفق بود که ده ها تن از عالمان شيعه پرورده محضر او هستند.
درباره مرحوم عياشی نوشته اند پس از وفات پدرش سيصد هزار دينار طلا ارث برد. سيصد هزار دينار طلا بيش از يک تن طلاست، يعنی بيش از هزار کيلو طلا. عیاشی همه آن را در راه اهل بيت عليهم السلام مصرف کرد. يکی از عالمان مهم شيعه که تربيت شده ايشان است، مرحوم کشّی است. کتاب رجالی ايشان پس از هزار و چند سال همچنان مورد استفاده فقیهان شيعه است که احاديث فراوانی از اهل بيت علیهم السلام را در خود جای داده است که در فهم دانش اهميت بسياری دارد. احسان او به جهان تشيع و فقیهان و عالمان آن را نمی توان ناديده گرفت.
حسينيه ها، مراکز مهم دينی
حسينيه هايی که امروزه تقريباً در اکثر نقاط دنيا به چشم می خورند، کاربردهای فراوانی دارند. اقامه نماز چنان اهميتی در نزد معصومان عليهم السلام داشته است که درباره حضرت امام حسين عليه السلام در زيارتنامه اش آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ». و نيز حديث شريف که در آن آمده است: «فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَإِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا؛[2] اگر [نماز] پذيرفته شود، همه اعمال ديگر هم از [انسان] پذيرفته می شوند. و اگر رد شود، اعمال ديگر هم قبول نخواهند شد». با همه اين اهميت مندی اقامه نماز، حسينيه ها استفاده های ديگری نيز دارند که نبايد از آن ها غافل شد. حسينيه ها يادآور جانفشانی حضرت امام حسين عليه السلام است که باعث بقای دين شد. مشهور است درباره اسلام که فرموده اند: «الاسلام محمدي الوجود حسيني البقاء». نشأت اسلام به دست حضرت پيامبر صلی الله عليه وآله بوده است و بقا و تداوم آن حاصل جانفشانی حضرت امام حسين عليه السلام است.
از اين رو جنبه تربيتی و هدايتگرانه اين مراکز مهم را نبايد دست کم گرفت. حسينيه ها مراکزی نورگستر در دنيا هستند که برای نشر تعاليم و فرهنگ اهل بيت عليهم السلام به همه دنيا بايد به کار گرفته شوند. بزرگ ترين احسان به بشر هدايت اوست که از مسلمانان و غيرمسلمانان ازسوی همين مراکز مقدس انجام می شود.
مديران حسينيه ها و هيئت های حسينی در سراسر جهان بايد در زمینه اداره کارآمدتر اين مراکز و بهره وری بيشتر آن در راستای هدايت مردم و نشر معارف اهل بيت عليهم السلام توجه بيشتری صرف کنند. افزودن بر شمار اين مراکز نيز هدف مهمی است که بايد در صدر برنامه های آن ها باشد. اميد آنکه خدای متعال به ياری اهل بيت عليهم السلام استقامت در برابر مشکلات و توان فعاليت افزون تر را به همگی آن ها و نيز بقيه مؤمنان جهان عنايت بفرمايد.
وصلی الله علی سیدنا ونبینا محمد وآله الطاهرين
[1]. سوره نحل، آيه 128.
[2]. فلاح السائل، ج۱، ص۱۲۷.