LOGIN
خبر
shirazi.ir
سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی (جلسه چهاردهم)
کد 5079
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 07 اردیبهشت 1396 - 29 رجب الأصب 1438
«بزرگ ترین مصیبت و فاجعه، سکوت بزرگان جامعه»
 
در روز پنج شنبه 22 ماه رجب 1438ق (1396/1/31) جلسه چهاردهم از سلسله جلسات علمی ـ فکری حجت الاسلام والمسلمین سید حسین شیرازی با حضور علما، فضلا و اعضای دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی شیرازی دام ظله برگزار شد.
 
در این جلسه حجت الاسلام والمسلمین شیرازی به مباحثی در زمینه ی «بزرگ ترین مصیبت و فاجعه، سکوت بزرگان جامعه» پرداختند که به صورت چکیده به بخشی از بیانات ایشان اشاره می گردد.
 
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلی الله علی محمد وعترته الطاهرین ولعنة الله علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین
 
خدای تبارک و تعالی در قرآن کریم می فرماید: «وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَی رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ؛ و آنگاه که گروهی از ایشان گفتند: برای چه قومی را که خدا هلاک کننده ایشان است‌ یا آنان را به عذابی سخت عذاب خواهد کرد پند می‌ دهید؟ گفتند: تا معذرتی پیش پروردگارتان باشد و شاید که آنان پرهیزگاری کنند»(اعراف/164).

همین طور فرموده است: «وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَی بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ؛ و چون موسی به قوم خود گفت ای قوم من! شما با [به پرستش] گرفتن گوساله برخود ستم کردید پس به درگاه آفریننده خود توبه کنید و [خطاکاران] خودتان را به قتل برسانید که این [کار] نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است پس [خدا] توبه شما را پذیرفت که او توبه‌ پذیر مهربان است»(بقره/54).
 
ـ در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام آمده است که: «خدای متعال به موسی علیه السلام فرمان داد که به قومش دستور دهد، آن هایی که گوساله نپرستیدند، پرستندگان گوساله را بکشند. لذا خدای سبحان فرمان داد که دوازده هزار نفر از آن جدا شدند و با شمشیرهای برکشیده آن جماعتی را که گوساله پرستیده اند را بکشند. از دیگر سو منادی ندا داد: خدا لعنت کند کسی را که دست و پای خود را سپر سازد و خدا لعنت کند کسی را که در کشتگان تأمل کند که اگر او را آشنا بیابد از وی درگذرد و به سوی دیگری رود.
 
گوساله پرستان تسلیم شدند. آنان که مأمور کشتن آن ها شده بودند گفتند: مصیبت ها سنگین تر است، چراکه به دستان خودمان پدران، مادران، فرزندان، برادران و خویشاوندان خویش را می کشیم. در حالی که ما گوساله نپرستیده ایم، اما در مصیبت با آنان همسنگ و مساوی شده ایم.
 
خدای عزوجل به موسی وحی کرد و فرمود: من آنان را می آزمایم، چون که این جماعت وقتی گوساله پرستی آنها را دیدند، از آنان جدا نشدند، آنان را ترک نکردند و با آنان به دشمنی نپرداختند».
 
ـ بزرگ ترین مصیبتی که در کل تاریخ ثبت شده است جنایت، قتل عام و سایر مظالمی که سرکشان، جباران، ظالمان و اشرار مرتکب می شوند نیست، بلکه بزرگ ترین آنها سکوت دهشتناکی است که صالحان نیکو کردار در پیش می گیرند.
 
ـ انبوه فسادی که جهان را پر کرده و شری که هستی را فراگرفته است در واقع نتیجه و پیامد یک عامل است و آن، خودداری صالحان و بزرگان از گفتار و سخن خردمندانه می باشد. از همین جاست که انحطاط فکری عمیق و انواع ستمکاری هایی که عرق شرم بر پیشانی تاریخ می نشاند چهره می نماید، عقل گرفتار سیلاب بی خردی می شود، بی بندوباری بی مرز و افسارگسیخته به وجود می آید، اندیشه والای انسانی به پرتگاه نادانی و تیره روزی در می افتد، جوامع دچار انحطاط و سقوط می شوند، رژیم های سرکوبگر فراگیر می شود و جان سخن این که فرومایگان و بزرگان و سران جنایتکار و مجرم در جامعه ای پست به نام صالحان و اولیا چیره می شوند.
 
ـ تحقق یافتن قضیه ای در خارج در گرو تحقق یافتن دو قضیه است:
 
1) فاعلیت فاعل؛
 
2) قابلیت قابل.
 
ـ سقوط عنصر جنایتکاران، نماینده ی قضیه ی نخست است و سکوت بزرگان قضیه ی دوم را نمایندگی می کند و زمینه ی بروز این همه شرور از جانیان و سرکشان را فراهم می آورد. نظر به این که جرم و جنایت و سرکشی جزء ماهیت و طینت آنان است جای گلایه ای از آنان نیست و این قانون زندگی است.
 
ـ سکوت، جنایت مستقل به شمار نمی رود، بلکه اساس و سنگ بنای تمام جنایات است و اگر سکوت و بی اعتنایی نباشد به هیچ وجه جرمی به وقوع نمی پیوندد و در واقع ظلم و تجاوز و گمراهی و دروغ و دیگر مفاسد جایی گرد می آیند که سکوت استوار شده باشد.
 
ـ هنگامی که بزرگان و صالحان خموشی گزینند پنج اصل تباه می شود که مایه ی تباهی همه ی زندگی است:
 
1) تباه شدن انسانیت، اصول و ارزش ها؛
 
2) تباه شدن مسیر حرکت، تلاش ها و فداکاری های بزرگی که پیامبران و صالحان در زمان های قبل انجام داده اند؛
 
3) تباه شدن نیرو، موهبت ها و امکاناتی که خدای متعال در هستی به ودیعت نهاده است؛
 
4) تباه شدن امت حاضر؛
 
5) تباه شدن نسل های آینده.
 
ـ بزرگ ترین جرم در زندگی «اختیار بی طرفی» و سکوت در شرایط بحران اخلاقی و دینی است.
 
ـ چنان که در روایت امام عسکری علیه السلام در قصه ی بنی اسرائیل آمد، صالحان تصریح و اقرار کردند که مصیبت و جرم آنان از مصیبت و جرم گوساله پرستان سنگین تر بوده است.
 
ـ همان طور که باید مراقب گفتارمان باشیم، بنابر ضرورتِ عقلی باید نسبت به سخن نگفتن و خموشی، نپرداختن به مطلبی بایسته یا تقیه و مسئولیت نسبت به بیان مطلبی مواظب باشیم.
 
ـ هر مصیبت و بلایی نسبت به اهل بیت علیهم السلام روا داشته شد دو دسته از مردم در آن شریک بودند:
 
1) جانیان و سرکشان؛
 
2) اصحاب مقربِ صالح و بزرگ که ترسیدند و لذا سکوت کردند و دم فرو بستند. در گذر تاریخ اهل بیت علیهم السلام از این دو دسته به خدای توانا شکایت می بردند. به عنوان مثال امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام به درگاه الهی عرضه می داشتند: «بارالها، من از تو بر قریش یاری می جویم، چراکه آنان پیوند خویشاوندی مرا گسستند، پیمانه ام را واژگون کردند و بر حق من که از دیگران به آن سزاوارتر بودم یکصدا با من به منازعه پرداختند و گفتند: بدان که یک حقی است باید بستانی و یک حقی است باید از آن منع شوی، پس اندوه زده صبوری کن یا تأسف زده بمیر. پس نگریستم، اما یاری رسان و حامی و مدافعی برای خود نیافتم، جز اهل بیتم، پس، از مردن آنان دریغ ورزیدم و با خار در چشم و استخوان در گلو و فرو خوردن خشم بر امری صبر کردم که از علقم تلخ تر و از تیغ تیز بر قلب دردناک تر است».
 
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از ایراد خطبه ی معروف خود در مسجد و بازگشت به خانه به امیرمؤمنان علیه السلام شکایت کرده، اظهار داشتند: «آن جماعت بر من چشم فرو بستند نه یار و نه مدافعی داشتم. خشم فروخرده از خانه بیرون شدم و محکوم و مجبور بازگشتم و هیچ اختیاری نداشتم، ای کاش پیش از این زمان و پیش از این خواری می مردم».
 
حضرت سکینه سلام الله علیها در روز عاشورا به پدر بزرگوارش حضرت امام حسین علیه السلام پرسش گونه گفت: «آیا تسلیم مرگ شده ای؟
 
امام علیه السلام فرمودند: پس چه کند کسی که یار و یاوری ندارد.
 
آن گاه فرمودند: آیا کسی هست که یاریم کند؟ آیا کسی هست که از ما دفاع کند؟».
 
ـ فیلسوف بزرگ بریتانیایی آقای «آنتونی جرارد نیوتن فلو» که در روز هشتم آوریل 2010 میلادی از دنیا رفت از ملحدان بزرگ، بزرگ ترین نظریه پرداز و سرسخت ترین حامی نظریه ی الحاد بود. او حدود سی جلد کتاب نوشت که در آن خدا باوری را نفی می کرد و الحاد را اصالت می بخشید. او فرزند سر اسقف و از خانواده ای روحانی و مؤمن به خدای متعال بود. در چهارده سالگی و در زمانی که شبهه ی «حجم سنگین شرور جهان» فراگیر شده بود، ملحد شد. این نظریه و شبهه بر آن بود که «باید این حجم بزرگ و سنگین را به خدا نسبت داد، زیرا انسان ها هرچند شرور و شر آفرین باشند در پدید آوردن این همه شر ناتوانند».
 
او سه سال قبل از مردنش (که در نود سالگی اتفاق افتاد) ایمان آورد و بدین ترتیب ضربه ی بزرگی به مکاتب الحادی و تشکل ها و گرایش های منکر خدا وارد کرد.
 
او در سال 2007 میلادی کتابی نوشت با عنوان «خدا هست» و طی آن ایمان قاطع خود به خدای متعال را بیان داشت. از این جهت آماج حملات و تبلیغات منفیِ فیلسوفان ملحد و یارانشان قرار گرفت. مطالعات بلند مدت و عمیق آنتونی جرارد در مورد «دی ان ای» یک سلول زنده سبب شد تا از این رهگذر به عظمت نامحدود آفریدگار پی ببرد و این که صدور شر از خدا محال است.
 
ـ ایسوب (لقمان حکیم) داستانی دارد تحت عنوان «مردی که کشتی اش در دریا غرق شد». ماجرا از این قرار است که: شخصی روی دریا بود که کشتی اش غرق شد. او پس از مبارزه و جنگ طولانی با امواج دریا به ساحل پرتاب شد. در ساحل به خواب رفت و چون بیدار شد با تلخی دریا را مورد عتاب و خطاب قرار داده، آن را غدار و فریبکار خواند و این که با ظاهر نرم و خندان خود دریانوردان را جذب می کند، آن گاه بر آنان شوریده و نابودشان می کند.
 
دریا به صورت یک زن ظاهر شد و به او گفت: پرگویی و در ملامت من زیاده روی مکن. من همانند زمین اصولاً آرام و ایمن هستم و این باد مرا دستخوش توفان خودساخته و به آشوب و توفندگی وا می دارد که در طبیعت و سرشت من نیست.
 
نرمی موجود در دریا سبب می شود که در اثر باد به حرکت در آید و موّاج گردد و از این رو زمین در اثر بادهای توفانی به حرکت در نمی آید.
 

  • نظری برای این خبر درج نشده است.