LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
"در محضر مرجعيت"
جلسه چهارم
کد 2103
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 05 شهریور 1388 - 6 رمضان العظيم 1430
شب هاي ماه مبارک رمضان ـ ماه رحمت وامان وماه نزول قرآن ـ فرصت مناسبي براي مذاکرات علمي وخوشه چيني از محضر عالمان بزرگوار است. از اين رو بيت مرجع عالي قدر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي دام ظله طبق سنوات گذشته ميزبان علما، فضلا، طلاب علوم ديني، شخصيت هاي گوناگون و عامّه مؤمناني است که با معظم له ديدار مي کنند. در اين ديدارها مباحث علمي و مسائل فقهي، تاريخي و فرهنگي مطرح مي شود و افزون بر طرح اين قبيل مسائل، مرجع عالي قدر سفارش ها و رهنمودهايي ارائه مي دهند.

در چهارمين شب از جلسات علمي در شب هاي ماه مبارک رمضان، عده اي از فضلا از جمله فرزند مرحوم، حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ ميرزا جواد تبريزي قدس سره و يکي از فضلاي حوزه علميه نجف اشرف با مرجع عالي قدر حضرت آيت الله العظمي حاج سيد صادق حسيني شيرازي دام ظله ديدار کردند. معظم له ضمن خوشامدگويي به ميهمانان، به ميهماني که از شهر نجف اشرف آمده بود، فرمودند: شما در جايي بسيار مقدس ساکن هستيد، قطعاً سعي داريد که به بهترين وجه، از نعمت مجاورت آن امام بزرگ بهره مند شويد.

سپس فرمود: يکي از شاگردان مرحوم آخوند خراساني قدس سره در نجف اشرف، به نام شيخ محمد رضا اصفهاني، پس از رحلت مرحوم آخوند به شهر مقدس قم آمد و به تدريس کتاب «کفاية الاصول» استادش پرداخت. شماري از فضلا کراماتي بي شمار از او نقل کرده اند که از آن جمله کراماتي است که يکي از آنان از زبان مرحوم شيخ اصفهاني اين گونه نقل مي کند. او مي گويد: مرحوم شيخ اصفهاني گفت: «بعد از ظهر يکي از روزهاي ماه مبارک رمضان که در فصل تابستان قرار داشت، به قصد زيارت، وارد حرم مبارک اميرمؤمنان علي عليه السلام شدم. به علت گرماي طاقت فرسا، زائرين کم بوده و حرم خلوت بود. در برابر ضريح پاکِ اميرمؤمنان علي عليه السلام ايستادم و به خواندنِ زيارت «أمين الله» مشغول شدم. خستگي، گرسنگي و تشنگيِ بي حدّ، سبب شد که با تمام وجود، با عبارت هاي زيارت، همنوا و در آن غوطه ور شده و به يک سخن، حالي فوق العاده پيدا کرده بودم.

وقتي به عبارتِ «و موائد المستطعمين معدة؛ و خوان هاي [نعمت] براي خواستاران غذا گسترده است» رسيدم، سفره بزرگي از غذا پيش روي خود گسترده يافتم که گواراترين و خوش مزه ترين غذاها و نوشيدني ها در آن بود و من کنار آن نشسته، مشغول خوردن هستم. دريافتم که در عالم مکاشفه قرار دارم. پس از چند لحظه به حالت طبيعي خود بازگشتم و خود را سير و سيراب يافتم و تا شب در همين حالت بودم و هنگام افطار، هيچ تمايل و اشتياقي به خوردنِ غذا و نوشيدنِ آب در خود احساس نمي کردم».

مرجع عالي قدر افزود: شيخ محمد رضا اصفهاني از آن رو به اين مقام بلند رسيد که قانع بود و در تلخ کامي ها و شيرين کامي ها، در سختي ها و آسايش، در بيماري و سلامت راضي بود و هماره اين بخش از دعاي ابو حمزه ثمالي را که از امام سجاد عليه السلام روايت کرده، مي خواند، آن جا که به درگاه خدا عرضه مي دارد: «ورضني من العيش بما قسمت لي؛ و به آنچه از زندگي و زندگاني روزي ام کرده اي خشنودم گردان».

مسائل و موضوع هايي که در اين شب مورد بحث و مناقشه قرار گرفت، بحث نجاست شيء متنجس بود. معظم له فرمود: از ارتکاز متشرعه، مورد زير را در مي يابيم.

به عنوان مثال: اگر دستِ تر، با خون تماس پيدا کند، با توجه به اين که خون نجس است، لزوماً دستي که با آن تماس پيدا کرده نجس مي شود و اين امر، ظهورِ عرفي است.

«شهرتِ فتوايي» ديگر موضوعي بود که مرجع عالي قدر مطرح کرد و فرمود: برخي از فقيهاني که قبل از روزگار صاحب جواهر زندگي مي کردند «شهرتِ فتوايي» را در شمار ادلّه مستقل مي دانستند و براي آن اعتبار ويژه و فوق العاده اي قائل بودند.

در حالي که علماي اعلام سلف، مانند شيخ طوسي، علامه حلي و محقق حلي در استنباط فتوا، قله نشين تقوا، معرفت، تخصص و دقت بودند.

ايشان افزودند: شهرت نزد عرف عقلا منجّز ومعذّر است (يعني: حجت بوده و محقق تکليف است) هر چند قائل به اين امر نيستم که شهرت في نفسها حجت مستقلي باشد.

آيت الله العظمي شيرازي درباره غسل جمعه فرمود: روايات صحيح السندي وجود دارد که قائل به وجوب غسل جمعه است، در حالي که در مقابل اين دسته روايات، روايتي نداريم که قائل به عدم وجوب غسل جمعه باشد. با تمام اين احوال، اعراض مشهور [از روايات وجوب غسل جمعه] قوي تر بوده است، لذا قائل به عدم وجوب غسل جمعه هستم و تنها دليل من بر اين قول، اعراض مشهور است.

ديگر موضوعِ مورد بحث در اين جلسه، مسأله ي «کل شيء لک طاهر حتي تعلم أنه نجس؛ هر چيزي براي تو پاک است، مگر آن که به نجاست آن علم پيدا کني» بود.

ايشان در ادامه مطلب فرمود: مرحوم سيد کاظم يزدي (صاحب عروة الوثقي) مي فرمايد: «ما يؤخذ من نساء الأعراب، الطهارة فيه جارية؛ هرچيزي که از زنان اعراب (باديه نشين) گرفته مي شود، حکم طهارت بر آن جاري است».

اين قول، علت و خصوصيتي دارد که در داستان زير نهفته است:

در زمان مرحوم صاحب عروه متعارف بود که زنان باديه نشين از صحرا شير، ماست و مانند آن را به شهر آورده و مي فروختند، شخصي هر روز از يکي از آن زنها ماست مي خريد. روزي براي خريدن ماست به بازار رفت، اما آن زن را نيافت. از اين رو ماست مورد نياز خود را از يک زن ديگر خريده و معمول بود که ماست را با ظرف آن مي بردند و روز بعد ظرف را پس مي دادند.

روز بعد آن شخص به بازار رفت تا ظرف امانتي را به صاحبش برگرداند، اما او را نيافت و زن ماست فروشي را که هميشه از او ماست مي خريد، در آن جا ديد و ماجراي خريدن ماست از زن ماست فروش را براي او نقل کرد و گفت: آنچه توجه مرا جلب کرد اين بود که ظرف هاي آن زن بسيار تميز بود، اما ظرف هاي تو چنين نيست. دليل اين تفاوت چيست؟

زن ماست فروش گفت: فرزندم، چه بگويم؟ خانواده آن زن، سگ نگهبان دارند که پس از بازگشت آن زن ماست فروش، سگ ها ظرف هاي ماست را مي ليسند، لذا ظرف هاي او تميز است، اما خانواده ما سگ نگهبان ندارد!