LOGIN
بیانات
alshirazi.org
"«جهانِ ناآشنا با پیامبر رحمت و رأفت صلی الله علیه وآله»"
مشروح بیانات مرجع عالیقدر آیت الله العظمی شیرازی دام ظله به مناسبت شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله (۲۸ صفر الأحزان ۱۴۴۶)
کد 47708
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 22 شهریور 1403 - 8 ربيع الأول 1446

مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید صادق حسینی شیرازی مدظله العالی در اجتماع عزاداران به مناسبت سالروز شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، در روز ۲۸ صفر الاحزان ۱۴۴۶ق (۱۲ شهریور ۱۴۰۳)  سخنانی را ایراد فرمودند که مشروح بیانات مرجع عالیقدر بدین شرح می باشد:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز سخن

فرا رسیدن سالروز شهادت شریف ترین مردمان از آغاز خلقت تا پایان آن و برترین پیامبران و مرسلان، حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه وآله و همینطور سالروز شهادت سبط اکبر ایشان، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام (هرچند که قول اصح در مورد شهادت آن جناب هفتم صفر است و بنده بارها به آن اشاره کرده ام) و ایام شهادت ثامن الحجج، حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام که در روز پایانی این ماه رخ داده است را به مقام بلندمرتبه، شامخ و والای صاحب امامت، ولایت و عصمت کبری و عظمای الهیه، حضرت حجت بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تعزیت عرض می کنم.

همینطور این مناسبت ها را به تمام ابنای بشر که براثر این مصیبت ها در سیاه چاله های گرفتاری های متعدد و فراوان گرفتار آمدند و تا هنوز پیامدهای آن مردمانی را در سراسر جهان متأثر کرده است، و تمام مسلمانان و مؤمنان عالم، علی الخصوص مظلومان و مستضعفان جهان تعزیت می گویم. بد نیست بدانیم که پس از قرآن کریم نخستین فردی که کلمه مستضعف را به کار گرفت، وجود نازنین رسول خدا صلی الله علیه وآله بودند که خطاب به اهل بیت خود علیهم السلام فرمودند: «أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدي؛[1] بعد از من شما به استضعاف كشانده مى شويد».

از خدای عزوجل تمنا دارم که با تعجیل در ظهور سراسر برکت حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزندان حضرت آدم علی نبینا وآله وعلیه السلام را از گرفتاری و بلاهای چندرنگ نجات دهد.

تجلیل و تکریم

در ابتدای سخنانم و پیش از آنکه در رابطه با شخصیت پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله سخنی بر زبان آورم، مجال را غنیمت می شمارم و به عنوان وظیفه ای شرعی از تمام کسانی که در دو ماه محرم و صفر گذشته در زمینه اقامه شعائر مقدس حسینی خدمتی به محضر حضرت سیدالشهدا علیه السلام ارائه کردند تشکر می کنم، چه از آنان که از نخستین روزهای ماه محرم الحرام سال جاری تا واپسین روزهای ماه صفر به اقامه شعائر حسینی پرداختند و چه کسانی که طی سالیان اخیر مراسم هایی را باعنوان پیشواز محرم برپا می دارند و پیش از سر رسیدن این ماه به بزرگداشت آن می پردازند. این رسم تا حدود ده سال پیش به این وسعت و دامن گستردگی وجود نداشت و با تلاش مؤمنان و حسینیان طی سال های اخیر در میان مؤمنان به شایستگی جای خود را پیدا کرده و مرسوم شده است.

جواز شعائر نوپدید

در باب شعائر نوپدید در مناسبت های مختلف گذشته بیان داشته ام که به اجماع تمام فقهای شیعه، چه رسد به عالمان سایر مذاهب، ضرورتی ندارد که شعیره ای در قدیم الایام، مثلاً در زمان ائمه معصوم علیهم السلام مرسوم و مسبوق به سابقه باشد. به فرموده عالمان موضوعاتی که در قرآن کریم و یا در روایات شریف معصومان علیهم السلام بیان آن می رود اما از جانب خدای متعال یا پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام چهارچوبی برای آن موضوع تحدید و معین نمی شود به عرف ارجاع داده می شود و عرف مصادیقی برای آن تعیین می کند. از این رو شعائر مقدس اهل بیت علیهم السلام تماماً شعائر الهی و مصداق آیه: «وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ؛[2] هرکس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دل های باتقواست» است.

با این وصف هرآنچه عرفاً دال بر تعظیم و تجلیل از اهل بیت علیهم السلام باشد، در جرگه شعائر الله قرار می گیرد. پس اگر در قدیم الایام مرسوم نبوده که قبل از فرا رسیدن ماه محرم الحرام برای استقبال از این ماه مراسم های پیشواز ماه محرم برگزار کنند و یا لباس سیاه عزا بر تن کنند، اهمیتی ندارد و می توان آن را به عنوان شعائر حسینی باب کرد. همین طور برفرض که در سالیان دور چنین مرسوم نبوده که روزهای پس از ماه صفر و شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله را به عنوان ایام محسنیه روزهای عزا بنامند و عزاداری کنند، این امر منافاتی با این ندارد که امروزه چنین رسمی را بنا نهیم، چراکه موضوع شعائر نه از جانب خدای متعال و نه از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نه از جانب اهل بیت علیهم السلام بیان نشده است و هرآنچه که عرفاً تجلیل و تعظیم از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به حساب آید، در زمره شعائر جای می گیرد. همین طور اگر در آینده موارد دیگری با این عناوین باب و مرسوم شد و در قالب تجلیل از اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت، هیچ شبهه و اشکالی متوجه آن نیست. در این میان به تنها مسئله ای که باید توجه داشت این است که این امور بالخصوص و یا بالعموم از زمره محرمات الهی، مانند: اغانی و قمار و مااشبه، نباشد. با چنین شروطی پرداختن به این اعمال همانگونه که قرآن کریم فرموده است نشانه پاکی و تقوای دل است.

با این بیان، بنده قدردان تمام کسانی هستم که در راه اقامه تمامی انواع شعائر مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، چه با برپایی مجالس عزا و چه به راه انداختن دسته جات از قبل از فرا رسیدن ماه محرم و تا روز عاشورا که بزرگداشت این روز در جای جای دنیا به حرکت عظیمی تبدیل شده است، و پس از آن تا به امروز نقش آفرینی کردند. مخصوصاً تشکر ویژه ای دارم از کسانی که در راه گسترش و پرشورتر برگزار شدن مراسم زیارت مقدس اربعین حسینی در شهر مقدس کربلا و شهرهای مختلف کشور عراق و سایر کشورهای اسلامی و غیراسلامی تلاش بی دریغ کردند. این مناسبت بحمد الله نسبت به سال های گذشته، در سال جاری در جای جای عالم باعظمت تر و پرشکوه تر برگزار شد. همانطور که می دانید مراسم پیاده روی روز اربعین حسینی در بسیاری از نقاط دنیا و در بسیاری از شهرهای کشورهای اسلامی و غیراسلامی در سال های گذشته به چشم نمی خورد، اما در سال جاری شاهد بودیم که در این شهرها و کشورها نیز ارادتمندان به حضرت سیدالشهدا علیه السلام این مراسم را برپا داشتند، لذا بنده قدردان تلاش تمام اصحاب هیئات و مواکب حسینی و تمام کسانی هستم که در اقامه این شعیره مقدس به هر مقدار، ولو به قدر ثانیه و کمتر از ثانیه ای شرکت داشتند.

هم وزن ذره

هرکس به هر مقدار که خدمتی در دستگاه حضرت امام حسین علیه السلام انجام دهد، آن خدمت ارزشمند و مورد حسابرسی است. قرآن کریم در باب مقدار و اندازه اعمال از لفظ «مثقال ذرة» استفاده کرده، فرموده است: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ؛[3] پس هركه هم وزن ذره‏ اى نيكى كند، [نتيجه] آن را خواهد ديد». طبق تفاسیری که برای این واژه آورده اند، «ذَرَّةٍ» به ذرات معلقی که در هوا وجود دارد و به صورت عادی چشم قادر به دیدن آن نیست گفته می شود. این ذرات با تابش نور به آن قابل رؤیت هستند و در مکانی که ما قرار داریم چه بسا میلیاردها ذره در هوا معلق باشند اما چشم ما قادر به دیدن آن ها نیست. این تفسیری از معنای ذره بود. حال قرآن کریم برای بیان دقت در حسابرسی اعمال وزن این ذرات را در نظر گرفته، فرموده است: «مِثْقَالَ ذَرَّةٍ؛ هم وزن ذره». مثقال در اصطلاح علمی مصدر میمی از ماده ثقل به معنای سنگینی است. تاء در این لفظ تاء وحدت است، به این معنا که مقدار وزن یک دانه از ذرات معلق در هوا در محاسبه اعمال به حساب می آید. اگر یک میلیون ذره را در کنار هم قرار دهیم، وزنی نخواهد داشت چه رسد به اینکه وزن یکی از ذرات را بخواهیم حساب کنیم. این نشان از دقت دستگاه عدل محور الهی دارد که ملاک آن وزن ذراتی است که اگر یک میلیون از آن ها را در ترازویی وزن کنند، معلوم نیست که به یک گرم خواهد رسید یا نه. پس هیچ کار خیری در پیشگاه خدای متعال از نظر دور نمی ماند.

ازسوی دیگر خدای متعال مقیاس محاسبه شر و بدی را نیز همین گونه قرار داده، فرموده است: «وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛ و هركه هم وزن ذره‏ اى بدى كند، [نتيجه] آن را خواهد ديد». باید از عدل خدا به رحمت او پناه برد. این سخن بسیار حائز اهمیت و نگران کننده است. همانطور که اگر شخصی به مقدار وزن ذره ای خدمت در دستگاه حضرت سیدالشهدا علیه السلام به ثبت رساند، پاداش آن را خواهد دید، اگر کسی در رابطه با شعائر اهل بیت علیهم السلام، مخصوصاً شعائر حضرت امام حسین علیه السلام کارشکنی کند، و یا فراتر از آن اینکه بتواند شعائر مقدس آن حضرت را یاری کند و چنین نکند، که به آن خذلان می گویند، سخت عقوبت خواهد شد. بنده در مناسبت های گذشته بارها عرض کرده ام که نخستین نفرینی که بر زبان رسول خدا صلی الله علیه وآله جاری شد این بود که در هنگام ولادت حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: «اللهم اخذل من خذله؛[4] بار خدایا، خوار کن کسی که او را خوار کند». خذلان معنایی فراتر از کارشکنی دارد و آن این است که شخصی توان یاری آن حضرت را داشته باشد اما از یاری ایشان خودداری کند. چنین شخصی به نفرین رسول خدا صلی الله علیه وآله دچار شده، از یاری خدا در دنیا و آخرت محروم خواهد شد.

بنده با تأسی به حضرت امام صادق علیه السلام که با چشمانی اشک بار برای برپادارندگان شعائر حسینی به محضر خدای متعال دعا کردند، برای همه کسانی که در اقامه شعائر حسینی نقش داشتند دعا کردم و خواهم کرد، چراکه تبعیت از امام معصوم علیه السلام در این امور لازم و مستحب است.

عصر بالندگی شعائر

شعائر مقدس حسینی در سال جاری هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی رشد و گسترش چشم گیری یافت. متأسفانه جای خالی آمارگیری های دقیق در این زمینه ها در میان شیعیان حس می شود. بنده نمی دانم اگر هزار تن از اهل خبره با استفاده از وسایل روز به حسابرسی و آمارگیری دقیق خدماتی که از قبل از دو ماه محرم و صفر و طی این دو ماه تا روز هشتم ربیع الاول که سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است، بپردازند و بخواهند آماری از تعداد مجالسی که در سراسر زمین برای تعظیم شعائر اهل بیت علیهم السلام برپا می شود و سایر مصارفی که در این زمینه صورت می گیرد گرد آورند، آیا موفق به چنین کاری خواهند شد یا خیر.

چنین رویدادی در تاریخ بشریت بی نظیر است و مانندی برای آن یافت نمی شود. این امر مصداق بارزی از تحقق وعده رسول خدا صلی الله علیه وآله است که فرمودند: «ولیجتهدن أئمة الکفر وأشیاع الضلالة في محوه وتطمیسه فلا یزداد أثره إلا ظهورا وأمره إلا علوّا؛[5] و پیشوایان و راهبران کفر و پیروان گمراهی با تمام توان برای نابود کردن و پنهان داشتن آن خواهند کوشید، اما هماره ظهور یافته و بالندگی خواهد گرفت». این حدیث در روز یازدهم محرم نیز از زبان حضرت زینب کبری سلام الله علیها به حضرت امام زین العابدین علیه السلام تذکر داده شد تا تسکینی بر قلب داغدار آن حضرت باشد، هرچند که آن امام علیه السلام از این حدیث اطلاع داشتند.

جدای از وعده گسترش شعائر حسینی نکته حائز اهمیت در این روایت از رسول خدا صلی الله علیه وآله این است که آن حضرت از کلمه «لیجتهدن» استفاده کرده اند. این کلمه از ماده جهد ریشه یافته است و این خود به معنای تلاش و کوشش بسیار است اما با این حال رسول خدا صلی الله علیه وآله علاوه بر استفاده از این کلمه از لام قسم و نون تأکید نیز در سخن خود استفاده برده است، به این معنا که پیشوایان کفر و پیروان آنان به شدت تمام تلاش و نیروی خود، اعم از نیروی فکری، مالی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و...، را برای از بین بردن شعائر حسینی به کار می گیرند اما شعائر آن حضرت روز به روز بالندگی و فزونی می یابد. استفاده از چنین تعبیری با این شدت در قاموس روایات یا نادر و یا بی مانند است.

به هرحال از تمام برپادارندگان شعائر حسینی تشکر می کنم و امیدوارم سال به سال بر وسعت آن افزوده شود. شایسته است هرکس که در سال جاری به هر مقدار در این جهت نقشی ایفا کرده است و از قبل از ماه محرم تا ایام شهادت حضرت محسن علیه السلام به خدمت گذاری مشغول بوده است، در سال آینده دامنه خدمات خود را افزایش دهد و اگر کسی در این راه از مال خود بهره گرفته است و یا عمر خود را در این راه خرج کرده است و یا مشکلات و سرزنش ها را بر خود هموار کرده است و یا در این راه زندانی شده و یا شکنجه دیده است، این تلاش های خود را بیشتر کند، این کار به سود خود آنان است. اگر چنین نکنند، این توفیق نصیب افراد دیگری خواهد شد، چراکه وعده خداوند بر فزونی یافتن این شعائر است. پس اگر شخصی در این جهت گام نهاد، در اجر آن شریک است و اگر کوتاهی کرد، زیان کرده است.

پیامبر رحمت

آیات متعددی در قرآن کریم آینه ای از گفتار و کردار نیک رسول خدا صلی الله علیه وآله گشته و خدای متعال از دریچه این آیات به معرفی نبی خود صلی الله علیه وآله پرداخته است. آن وجود بی مانند حتی در این عرصه سوره کاملی به نام ایشان در کتاب خود گنجانده است. از جمله این آیات، آیه شریفه: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ؛[6] پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده) با مردم مهربان گشته اى» است که به آن اشاره دارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره در سایه رحمت خدای متعال قرار داشتند و همین رحمت الهی سبب گشت تا ایشان در تعامل با مردم سایه ای از رحمت خدای متعال باشد که بر فراز قامت آنان گسترانده شده است. از این رو هیچ گاه دیده نشد که رسول مهربانی با فردی از افراد جامعه برخوردی توأم با خشونت یا عنف و شدت داشته باشند.

با در نظرداشت این مطلب، خدای متعال در جای دیگری از قرآن کریم خطاب به مردمان فرموده است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛[7] به یقین براى شما در زندگى پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) سرمشق نیکویى بود».

در این آیه امری از جانب خدای متعال نهفته است و آن اقتدا به رسول مکرم خدا صلی الله علیه وآله است. ذات باری تعالی از همگان خواسته است که به رسول او اقتدا کنند و ایشان را سرلوحه ای برای تمام افعال و گفتار و کردار خود قرار دهند. بجاست که بگوییم احدی را یارای آن نیست که همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله گردد، مگر وجود مقدس امیرمؤمنان و حضرت زهرا صلوات الله علیهما وآلهما و سایر ائمه معصوم علیهم السلام، اما این کلام به آن معنا نیست که نمی توان رسول خدا صلی الله علیه وآله را سرلوحه خود قرار داد، بلکه می توان به ایشان در هرجنبه ای از حیات دنیوی و ابعاد روحی اقتدا کرد و سعی کرد خود را شبیه به آن حضرت در آورد.

آری، می توان در راهی قدم نهاد که رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن گام نهاد و می توان به همان مشی عمل کرد که آن حضرت به آن پایبند و متعهد بودند که اگر چنین نبود، خدای متعال در قرآن کریم دستور به اقتدا به ایشان نمی داد. پس می توان آن حضرت را الگو قرار داد و از ایشان خط مشی برگرفت. آری نیت و افعال ما به پاکی و راستی نیت و فعل رسول خدا صلی الله علیه وآله هیچ گاه نخواهد رسید، چراکه نقصان وجود عصاره عصمت کبری در نهاد ما فاکتوری اساسی است، اما می توانیم به سمت و سویی حرکت کنیم که رایحه ای از آن حضرت بگیریم. پس شایسته است که به طور مثال رؤسای حکومت های اسلامی نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیاموزند و لین و نرمش و اخلاق حسنه را رکن اساسی تعامل خود با مردم قرار دهند. این قاعده ای درخور توجه است که در سایر تعاملات، نظیر: تعامل مسلمانان با یکدیگر، پدرها و مادرها با فرزندان شان، همسران با یکدیگر، شرکای کاری با هم، استاد با شاگردانش و...، نیز باید به آن توجه و رعایت شود.

پس همگان باید از وجود نازنین و سراسر رحمت و عطوفت رسول خدا صلی الله علیه وآله بیاموزیم و با سایرین برخوردی همراه با لین و لطافت و نرمی داشته باشیم، حال هر فردی به مقدار توان و بضاعت خود.

آیه ای که در صدر سخن به آن اشاره شد پس از جنگ احد بر وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و خدای متعال خطاب به ایشان فرمودند: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ؛ پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده) با مردم مهربان گشته اى».

آنچه در احد گذشت

به صورت مختصر به این رخداد اشاره می کنم تا سبب نزول این آیه نمایان و روشن شود. مشرکان مکه از اطراف و اکناف مدینه منوره صدها کیلومتر راه را پیمودند و در ده کیلومتری مدینه منوره در کنار کوه احد برای نابودی اسلام، پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان صف آرایی کردند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله همراه با مسلمانان برای دفاع و مقابله با کفار از شهر خارج شدند و رو در روی آنان قرار گرفتند. زمانی که لشکر مسلمانان به منطقه احد رسید، رسول خدا صلی الله علیه وآله عده ای از مسلمانان را مأمور ساختند که بر بالای کوه احد مستقر شوند تا از حمله احتمالی مشرکان از بالای کوه احد و دور زدن لشکر مسلمانان از این منطقه جلوگیری کنند و در نتیجه لشکر مسلمانان تنها در یک جبهه با مشرکان درگیر شوند. پس قرار میان آنان و پیامبر صلی الله علیه وآله این چنین شد که تحت هر شرایطی آنان کوه احد را ترک نکنند، چه اینکه مسلمانان در جنگ پیروز شوند و یا شکست بخورند. پنجاه تن از مسلمانان در بالای کوه احد مستقر شدند و راه را بر مشرکان از این منطقه سد کردند، لذا دو لشکر مسلمانان و کفار در پایین کوه احد درگیر نبرد شدند تا اینکه لشکر مسلمانان بر کفار غالب آمدند و عده ای از مشرکان پا به فرار گذاشتند. در این هنگام عده از افرادی که به دستور پیامبر صلی الله علیه وآله در بالای کوه مستقر شده بودند، با دیدن فرار مشرکان با خود گفتند حال که پیروز شده اند خوب است بروند و غنیمت جمع کنند. این تصمیم با مخالفت رئیس آن گروه مواجه شد که می گفت پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داده اند تا زمانی که آن حضرت اجازه نداده اند، نباید پست خود را ترک کنند اما افرادش به سخنان او توجه نکردند و موقعیت استراتژیک خود در بالای کوه احد را ترک کردند. در این هنگام عده ای از کفار که در حال فرار بودند دیدند که آن گروه مسلمان از کوه پایین آمدند. این کفار به سرکردگی خالد بن ولید که تا آن زمان هنوز به اسلام ظاهری در نیامده بود، از موقعیت بالای کوه احد استفاده بردند و به مسلمانان که مشغول جمع کردن غنائم بودند، حمله ور شدند و دست به کشتار آنان زدند. در این هنگام عده زیادی از مسلمانان که اکثریت آنان را تشکیل می دادند، پا به فرار از میدان جنگ نهادند. در نهایت پیامبر صلی الله علیه وآله و عده کمی از مسلمانان، ازجمله امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام در میدان نبرد باقی ماندند و با کفار مقابله کردند. در این میان امیرمؤمنان علیه السلام نقش مهم دفاع از رسول خدا صلی الله علیه وآله را به عهده داشتند و حمله کفار به ایشان را دفع می کردند. در نتیجه علی رغم اینکه در این هنگام دندان و پیشانی پیامبر صلی الله علیه وآله براثر ضربه سنگ مشرکان شکست و زخم هایی بر پیکر ایشان وارد آمد، همین تعداد کم مسلمانان توانستند بر باقی مانده لشکر کفار چیره شوند و عده ای از آنان کشته شدند و عده دیگر از میدان جنگ فرار کردند. به گفته روایات در این جنگ هفتاد تن از مسلمانان که حضرت حمزه علیه السلام، عموی پیامبر صلی الله علیه وآله نیز در میان آنان بود، شهید شدند. پس از پایان جنگ رسول خدا صلی الله علیه وآله به همراه عده کمی که در رکاب ایشان باقی مانده و میدان جنگ را ترک نکرده بودند فاتحانه از میدان نبرد بازگشتند در حالی که کشتگانی نیز به لشکر مسلمانان تحمیل شده بود.

فروغ لمعان رحمت نبوی

رفتار و برخورد رسول خدا صلی الله علیه وآله با افرادی که از میدان جنگ فرار کرده بودند و سبب شدند تا مشرکان به لشکر مسلمانان ضربه وارد کنند، جای بسی تأمل و تدقیق دارد. از قدیم الایام تا به امروز در دنیا چه رفتاری با چنین افرادی شده است؟ در کشورهای اسلامی که همانطور در جنگ میان کشورهای ایران و عراق شاهد بودیم، چنین افرادی به جوخه اعدام سپرده می شوند. در کشورهای غربی هم آن عده معدودی که اعدام را ممنوع کرده اند، دست به حبس های طویل المدت و مصادره اموال و...، می زنند و سایر کشورها نیز چنین افرادی را اعدام می کنند. این شیوه ای معمول از دوران گذشته تا به امروز بوده است. اما رسول خدا صلی الله علیه وآله حتی یک تن از کسانی که از میدان جنگ فرار کرده بودند و پس از جنگ بازگشته بودند را محاکمه نکردند و هیچ کدام از آنان که مسبب شهادت هفتاد تن از مسلمانان در میدان جنگ شده بودند را به جوخه اعدام و یا دست شکنجه و یا زندان نسپردند و به دیگران نیز اجازه چنین کاری را ندادند و هیچ برخورد تندی با آنان نشد. در این هنگام آیه شریفه: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ؛ پس به خاطر رحمتى از جانب خدا (كه شامل حال تو شده) با مردم مهربان گشته اى» در شأن ایشان نازل شد.

این ماجرا به تنهایی در میان وقایع جهان از زمان حضرت آدم علی نبینا وآله وعلیه السلام تا به امروز بی مانند است. در این ماجرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با تمام کسانی که از میدان جنگ فرار کرده بودند، با ترحم و رحمت برخورد کردند و نه تنها با آنان برخورد تندی نکردند، بلکه حتی لب به گله و شکایت از آنان نیز نگشودند. آن حضرت تنها به یکی از منافقان که در این ماجرا از میدان جنگ فرار کرده بود و تا سه روز متواری و در حال فرار بود، پس از اینکه بازگشت فرمودند: «لقد ذَهَبْتَ بها عريضة»، کنایه از این که حتی در فرار کردن زیاده روی کردی. این تنها برخوردی بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله با آنان داشتند و سپس در مدح آن حضرت آیه فوق نازل شد.

فرهنگ های جهانی

بنده به مطلبی اشاره می کنم و به شما و هرکس که در هر جایی از عالم صدای من به او می رسد، مخصوصاً دختران و پسران جوان و مؤمن سفارش می کنم در مورد این مطلب تحقیق و مطالعه کنید.

قرآن کریم مکرراً در بیانات خود از تعبیر «أَيُّهَا النَّاسُ؛ ای مردم» استفاده کرده است. این تعبیر تنها شامل شیعیان و یا مسلمانان نمی شود، بلکه تمام افراد بشر را در بر می گیرد. در حال حاضر جمعیت جهان بالغ بر هشت میلیارد انسان شده است. با این حساب زمانی که قرآن کریم تمام افراد بشر یا به تعبیری تمام جمعیت جهان را مخاطب خود قرار داده است، باید فرهنگ این کتاب آسمانی به تمام این بیش از هشت میلیارد انسان که در حال حاضر در حال حیات هستند برسد. پرداختن به این امر واجبی عینی برعهده همگان است، چراکه من فیه الکفایة برای پرداختن به این موضوع در جهان شکل نگرفته است. زمانی که چنین آرمانی محقق شد، هرکس که بخواهد می پذیرد و هرکس که نپذیرفت، لااقل بر او حجت تمام شده است و در پیشگاه الهی عذری ندارد.

این حکم منحصر به فرهنگ قرآن نمی شود و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام را نیز در بر می گیرد، چراکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه ای که در روز غدیر ایراد کردند، مکرراً از تعبیر «معاشر الناس؛ ای مردم» استفاده کردند و با اینکه جمعیت حاضر را مسلمانان، اعم از منافقان و مؤمنان، تشکیل می داد و در میان آن جمعیت عظیم نصرانیان و یهودیان و لائیک ها حضور نداشتند، اما رسول خاتم صلی الله علیه وآله تمام مردم، اعم از مسلمان و غیرمسلمان را مخاطب قرار دادند و دستور خدای متعال را ابلاغ کردند. با این حساب زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله بارها و بارها تمام انسان ها را مخاطب خود قرار می دهند به این معناست که بیانات ایشان مربوط به تمام افراد بشر است و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام باید به تمام آنان رسانده شود.

امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز در بیانات خود در نهج البلاغه و غیر آن و سایر ائمه علیهم السلام، همچون حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت امام حسین علیه السلام نیز در سخنانشان از چنین تعبیری بهره گرفته اند و تمام مردم را مخاطب سخنان خود قرار داده اند. من باب مثال زمانی که حضرت زهرای شهیده سلام الله علیها در مسجد پدرشان، رسول خدا صلی الله علیه وآله حاضر شدند و پس از شهادت ایشان در این مکان سخنرانی کردند، جمع حاضر در مسجد را مسلمانان، اعم از منافقان و مؤمنان، تشکیل داده بودند، اما با این حال حضرت زهرا سلام الله علیها نیز تمام انسان ها را مخاطب خود قرار دادند و فرمودند: «أیها الناس، اعلموا اني فاطمه وأبي محمد؛ ای مردم، بدانید که من فاطمه، دختر محمد (صلی الله علیه وآله) هستم». این طرز بیان به این معناست که فرمایشات آن حضرت در آن روز خطاب به تمام مردم دنیا ایراد شده است و نه تنها برای افراد حاضر در مسجد.

حاضران در مسجد همگی می دانستند که بانویی که در پس پرده مشغول سخنرانی هستند، وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، چون از قبل در میان مردم اعلام شده بود که ایشان در مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر می شوند و سخنرانی می کنند. از این رو مردم در مسجد حاضر شدند تا به سخنان آن حضرت گوش فرا دهند. اما با این حال حضرت زهرا سلام الله علیها هم از تعبیر «أیها الناس؛ ای مردم» استفاده کردند تا هم سخنان ایشان به دنیا و اهل آن رسانده شود و این وظیفه ای واجب برعهده من و شما و سایرین است، و هم خود را با نام و نسب معرفی کردند تا دشمنان نتوانند بعدها وجود و سخنرانی ایشان را انکار کنند و آن را به زن دیگری نسبت دهند، چراکه ایشان تنها دختر پیامبر صلی الله علیه وآله بودند. این تعبیر راه را بر رد و انکار دشمنان سد کرد.

بلاغ مبین

آنچه بنده درصدد بیان آن هستم این است که فرهنگ قرآن و رسول خدا صلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام باید به دنیا رسانده شود، زمانی که سخن از بایدها می شود، دلالت بر وجوب آن امر دارد و تا زمانی که من فیه الکفایة، یعنی به مقدار نیاز افرادی به این کار مشغول نشوند، پرداختن به این موضوع بر همگان واجب عینی است. البته ممکن است واجبات عینیه متعدد باشند و به جز این مورد، موارد واجب عینی دیگری نیز در جامعه وجود داشته باشد و در میان آنان تزاحم حاصل شود، که در این صورت نیز هرکس باید به وظیفه خود عمل کند. اما با این حال باتوجه به تسهیل دسترسی به وسایل تبلیغاتی، نظیر: شبکه های ماهواره ای و تلفن های همراه و روزنامه ها و مجلات و کتاب ها و...، نباید در جهان امروز شاهد این باشیم که فردی از این بیش از هشت میلیارد انسان در روز قیامت در برابر خدای متعال حاضر شود و بگوید فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام به او نرسیده است. آیا امروزه چنین آرمانی محقق شده است و فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام به تمام انسان های دنیا رسیده است؟ مسلماً چنین نیست.

اگر فرهنگ رسول خدا صلی الله علیه وآله و فرهنگ امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که بر نیمی از پهنه خاکی حکومت کردند، به دنیا رسانده شود، کمتر کسی عناد می ورزد و از پذیرش آن سر باز می زند. همواره افراد معاند در روزگاران گذشته تا به امروز کم تر از حقیقت پذیران بوده اند. امروزه نیز اینگونه است و افراد کمی در نتیجه دروغ پردازی ها و مغالطه ها در برابر حقیقت عناد می ورزند. این دروغ پردازی ها و مغالطه ها که در سطح جوامع پراکنده شده اند، سبب شده است افرادی که عنادی ندارند فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام را باور نکنند و از آن دور شوند اما با این حال رساندن این مطالب کم ترین نتیجه ای که می تواند داشته باشد این است که دستور قرآن به بلاغ مبین محقق شود و آنان در برابر خداوند حجتی نداشته باشند. پس باید بلاغ مبین که دستور خداوند در قرآن کریم است را هدف مقدس خود قرار دهیم. بلاغ مبین به معنای ابلاغ آشکاری است که فرد یا گروه هدف در برابر آن قانع شوند. در این صورت مگر اینکه شخصی از نواصب و معاندین باشد تا آن را نپذیرد.

در روایت های صحیح این مطلب ذکر شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله در زمانی که در مدینه منوره حضور داشتند، بعد از هر نماز واجب دقایقی را به سخنرانی می پرداختند. با این توضیح آن حضرت بعد از پنج نماز واجب دقایقی را به ایراد سخنران اختصاص می دادند و در جمع حاضران مطالبی را بیان می کردند که تعداد این سخنرانی ها در طول یک سال نزدیک به دو هزار سخنرانی و در مدت ده سالی که آن حضرت در مدینه منوره حضور داشتند، تعداد سخنرانی های آن حضرت تنها پس از نمازهای پنج گانه به نزدیک به بیست هزار مورد می رسد. این سخنرانی ها مشتمل بر عقاید اسلام، یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، و احکام اسلام، یعنی واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات می شد که جدای از سخنرانی های عمومی و در جمع نمازگزاران توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ایراد می شد که این مطالب باید به جهان رسانده شود.

واجبات کفایی اسلام

از دیدگاه اسلام پرداختن به سه مورد واجب کفایی است و تا زمانی که به مقدار نیاز افرادی به آن نپردازند، بر همگان واجب عینی است. این مطلب مورد اجماع عالمان است و احدی از عالمان با این نظر مخالف نیست.

نخستین مورد هدایت مردم به اسلام است، به این معنا که آنان که با اسلام آشنا نیستند، با اسلام آشنا و به آن هدایت شوند. در این خصوص مطالب باید به گونه ای به آنان رسانده شود که به بلاغ مبین برسد و افراد مقابل به آن باورمند شوند، حال طبق فرموده قرآن هرکه خواست، بپذیرد و هرکس تمایل نداشت، نپذیرد: «فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ؛[8] پس هرکه می خواهد ایمان آرد و هرکه می خواهد کافر شود».

پس هدایت تمامی بیش از هشت میلیارد انسان در سراسر دنیا به اسلام واجب کفایی است و حال که به مقدار کفایت افرادی به آن نپرداخته اند، همچون سایر واجبات عینی به واجبی عینی بدل شده است.

مورد دوم که باید به آن پرداخته شود موردی است که قرآن کریم به تبیین آن پرداخته، فرموده است: «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا؛[9] اعراب گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو شما که ایمانتان به قلب وارد نشده به حقیقت هنوز ایمان نیاورده اید، لیکن بگویید ما اسلام آوردیم». با استناد به این آیه اسلام متشکل از دو بخش است که تا زمانی که هردو بخش توأم نشود، اسلام کامل و مورد رضایت خدای متعال حاصل نمی شود: یکی اسلام و دیگری ایمان.

بخش اول [اسلام] شامل اقرار به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وآله است که با اقرار به شهادت «أشهد أن لا إله إلا الله» و «أشهد أنّ محمّداً رسول الله صلی الله علیه وآله» حاصل می شود و در نتیجه آن مال، خون و عرض فرد اقرار کننده مصون می شود. اما بخش دوم که مکمل بخش اول است به تعبیر قرآن ایمان نامیده شده است. به این معنا که علاوه بر شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله نیازمند اقرار و گردن نهادن به ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است که با شهادت «أشهد أنّ علیّاً ولي الله» و پذیرش آن حاصل می شود. این همان فرموده رسول خدا صلی الله علیه وآله است که به تبعیت از قرآن و عترت فرمان داده، فرمودند: «کتاب الله وعترتي؛ (شما را باد به پیروی از) کتاب خدا [قرآن] و عترتم». پس ایمان مقوله ای متشکل از اقرار و پذیرش قرآن، پیامبر صلی الله علیه وآله و عترت رسول خدا صلوات الله علیهم است.

پرداختن به این امر و هدایت مسلمانان از اسلام به ایمان واجبی کفایی است که به مقدار کفایت به آن پرداخته نشده است و در نتیجه به واجبی عینی مبدل شده است. طبق فرموده خدای متعال در آیه ای که بیان آن رفت، اسلام به تنهایی کافی و مرضی خدای متعال نیست، بلکه اسلام با ایمان باید توأم شود. امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز در نخستین خطبه ای که پس از بیست و پنج سال خانه نشینی ایراد کردند، به این مطلب اشاره کردند. آن حضرت پس از سالیان درازی که پس از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با بیعت مردم خلافت ظاهری را پذیرفتند، به ایراد سخنرانی پرداختند و در سخنان خود تصریح کردند که همانگونه که خدای متعال پذیرش توحید را بدون پذیرش نبوت رسول اکرم صلی الله علیه وآله نمی پذیرد، پذیرش توحید و نبوت را نیز بدون پذیرش ولایت آن حضرت نمی پذیرد. با این توصیف اگر شخصی پیدا شود و بگوید من به وحدانیت خداوند باورمندم اما رسالت پیامبر صلی الله علیه وآله را نمی پذیرم، خدای متعال توحید او را نیز نمی پذیرد، هرچند که به اعمال عبادی، همچون: نماز و روزه نیز مقید باشد. همین گونه است اگر کسی به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله پایبند شود اما ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام را نپذیرد، خدای متعال توحید و نبوت و اعمال عبادی او را نیز نمی پذیرد. این مطلبی بود که امیرمؤمنان علیه السلام در نخستین سخنرانی خود پس از بیعت مردم با ایشان بیان کردند. پس هدایت مسلمانان از اسلام به ایمان نیز واجب است.

مورد سوم این است که مؤمنانی که در اعمال خود دچار خلل و کم و زیادهایی شده و یا به انجام گناهی گرفتار آمده اند و یا دچار ترک واجبی شده اند به وظایف الزامی شان هدایت شوند، تفاوتی هم ندارد که آن افراد از بستگانمان باشند و یا سایر انسان ها، همچون: همسایه یا دانش آموز یا استاد و یا همسر و... .

پرداختن به این سه وظیفه از واجبات کفایی در عصر حاضر است که به دلیل پرداخته نشدن به آن ها در زمره واجبات عینی در آمده اند و هرکس به مقدار توانش باید به آن بپردازد، مگر آنکه فردی توان پرداختن به این امور را نداشته باشد.

تاریخ پرفروغ رسول خدا صلی الله علیه وآله

تاریخ پیامبر خدا صلی الله علیه وآله مملو از نقاط درخشانی است که در طول تاریخ بشریت بی نظیر است و نمی توان مانندی برای آن یافت. نمونه ای از آن که مربوط به جنگ احد می شد و در نتیجه آن آیه شریفه «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» نازل شد را برایتان بیان کردم. با مطالعه تاریخ رسول مکرم اسلام صلی الله علیه وآله و تتبع در آن می توان به ده ها مورد نظیر آنچه بیان شد دست یافت.

نمونه دیگری از نقاط درخشان تاریخ رسول خدا صلی الله علیه وآله ماجرای فتح مکه است که در گستره تاریخ تا به امروز بی مانند است. مشرکان مکه بیست سال با رسول خدا صلی الله علیه وآله در جنگ و ستیز بودند. آنان از نخستین روزهای اعلام رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با ایشان سر جنگ داشتند تا تمام آن سیزده سالی که ایشان در مکه بودند. در این مدت همواره آن حضرت تحت فشارهای جسمی و روحی مشرکان قرار داشتند و آماج سنگ پرانی ها، استهزاء، ناسزا گفتن و شکنجه و قتل اصحاب قرار داشتند تا اینکه به اجبار از شهر بیرون رفتند و همراه با اندک مسلمانانی که به ایشان ایمان آورده بودند در شعب حضرت ابی طالب علیه السلام ساکن شدند و چند سالی را نیز در آن جا با مشکلات به غایت سخت و طاقت فرسایی، نظیر بی آبی و بی غذایی و...، دست به گریبان بودند.

بنده قبلاً در مناسبتی در جمع واعظان گرامی این مطلب را بیان کردم و حال در جمع شما بزرگواران نیز بار دیگر این مطلب را تکرار می کنم. پیشنهاد می کنم آنچه در رابطه با روزگاری که رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام در شعب حضرت ابی طالب علیه السلام سپری کردند و سختی هایی که در آن جا وجود داشت و در کتاب بحارالانوار گردآوری شده است را مطالعه کنید و تصمیم بگیرید که آنچه بر رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام رفته است شما را تحت تأثیر قرار ندهد، ببینید که آیا می توانید از سرازیر شدن اشک هایتان جلوگیری کنید؟!

مشرکان به مدت سیزده سال پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را تحت انواع شکنجه های روحی و جسمی و از هر نظر تحت فشار قرار دادند تا اینکه آن حضرت از مکه مکرمه به مدینه منوره هجرت کردند. در آن جا نیز مشرکان از پیامبر صلی الله علیه وآله دست نکشیدند و جنگ های متعددی، نظیر: بدر، احد، احزاب و...، را به آن حضرت تحمیل کردند که شمار آن به هشتاد جنگ می رسد و خداوند در آیه: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ؛[10] همانا خدا شما را در مواقع بسیاری یاری کرد» به کثرت این جنگ ها اشاره کرده است.

فتح مکه

تمام این سال ها سپری شد تا اینکه پس از بیست سال پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مکه را فتح کردند. به راستی آن حضرت اگر می خواستند طبق آنچه مرسوم است با مشرکان معامله کنند، باید چه تعداد از مشرکان را در روز فتح مکه اعدام می کردند؟! آنان مشرکانی بودند که در مکه حضور داشتند و هزاران تن از مسلمانان را در طول این بیست سال دشمنی به قتل رسانده بودند و بارها و بارها برضد پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان جنگ افروزی کرده بودند و اموال مسلمانان و حتی منزل شخصی رسول خدا صلی الله علیه وآله را مصادره کرده بودند و چه و چه. اما با تمام این ها رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از فتح مکه و پیروزی در مقابل مشرکان حتی یک نفر را اعدام نکردند و همه آن ها را مورد عفو قرار دادند. چنین تعاملی چه نظیری در تاریخ دارد؟ یقیناً چنین عملکردی بی مانند است اما دنیا از آن مطلع نیست.

آن حضرت در تمام جنگ هایی که بر ایشان تحمیل شد با امداد الهی پیروز میدان بودند که در آیه «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ» به آن اشاره شده است. حال چنین شخصی که در تمام جنگ ها پیروز بوده است حتی یک بار آغازگر جنگی نشد و به سرزمین های دیگر یورش نبرد. ایشان تنها و تنها به دفاع از خود در مقابل حمله دشمنان بسنده کرد با اینکه همواره پیروز میدان های نبرد بود. چنین رویه ای نیز بی نظیر است.

چنین مطالبی باید برای دنیا بیان و در شبکه های ماهواره ای به صورت مفصل به آن پرداخته شود و یا در قالب فیلم به دنیا عرضه گردد. البته باید توجه داشت که تاریخ رسول خدا صلی الله علیه وآله باید از مصادر صحیح آن که روایات اهل بیت علیهم السلام است به دنیا منتقل شود و نه از مصادری که اصحاب منافق آن حضرت به ایشان نسبت های ناروا داده اند.

ماجرای ترور رسول خدا صلی الله علیه وآله در عقبه

نقطه درخشان دیگر در تاریخ رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماجرای ترور آن حضرت نمایان می شود که امیرمؤمنان علیه السلام در دعای صنمی قریش در عبارت «وَدِبابٍ دَحرَجُوها» به آن اشاره کرده است. طی این ماجرا هفده تن از اصحاب منافق رسول خدا صلی الله علیه وآله قصد ترور پیامبر صلی الله علیه وآله را کردند و به این کار نیز مبادرت ورزیدند اما به خواست خداوند موفق به ترور آن حضرت نشدند. در این ماجرا دو تن از اصحاب دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله، ازجمله حذیفة بن یمان با آن حضرت همراه بودند که به خواست خداوند رعد و برقی زده شد و حذیفه چهره ترورکنندگان رسول خدا صلی الله علیه وآله را دید. قبر حذیفه در پشت قبر جناب سلمان قرار دارد و بنده به زیارت آن مشرف شده ام. علی کل حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با اینکه آن افراد را شناخته بودند، حتی یک تن از آنان را عقوبت نکردند و به اعدام یا حبس یا شکنجه و یا مصادره اموال آنان دست نزدند. در کجای تاریخ برای این تعامل رسول خدا صلی الله علیه وآله با کسانی که آن حضرت را ترور کردند می توان نظیری یافت؟

مجازات ترور در عصر ما

رویه دنیا با چنین کسانی چگونه است؟ بنده چند سال قبل در روزنامه یکی از کشورهای اسلامی خواندم که چند نفر را به این اتهام که می خواستند از پنجره اتاقی با پرتاب بمب یکی از مسئولان دولتی را ترور کنند، اعدام کردند. این اتهام را یکی از منتسبین به آن دولت اظهار کرده بود و من نمی دانم که درست است یا دروغ. اما آنان را به جرمی که انجام نداده بودند، اعدام کردند.

در دورانی که در عراق به سر می بردم شاهد ماجرای دیگری نیز بودم. در آن دوران پس از آنکه عراق به جمهوری تبدیل شد، یکی از رؤسای جمهور آن کشور را در بغداد ترور کردند که موفق نبود و آن فرد جان سالم به در برد. ترور کنندگان فرار کردند اما ده ها انسان بی گناه که نسبتی فامیلی با ترور کنندگان داشتند را اعدام کردند. این ماجرا در روزنامه های آن زمان در کشور عراق بازتاب داده شد.

در این سوی ماجرا هفده تن از اصحاب منافق رسول خدا صلی الله علیه وآله آن جناب را ترور کردند و به خواست خدای متعال گزندی از این ترور به آن حضرت وارد نشد اما آن حضرت حتی نام ترورکنندگان را فاش نکردند و تنها حذیفه به خواست خدا در پی رعدوبرقی که زده شد چهره آنان را دید. آیا می توان نظیر دیگری برای چنین رویه ای پیدا کرد؟ به راستی تعاملی زیباتر از تعامل رسول خدا صلی الله علیه وآله با سایرین می توان یافت؟ آیا شایسته نیست که این زیبایی ها را به دنیا منتقل کنیم؟ دنیا با این سیره ناآشناست و مشابه آن را نیز ندیده است. پس باید دنیا را با چنین سیره ای آشنا سازیم. خدای متعال در قرآن کریم در باب جهل دورافتادگان می فرماید: «لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ؛[11] تا آنکه پس از فرستادن رسولان، مردم را بر خدا حجّتی نباشد».

پس ای مسلمانان، مبادا در پی کوتاهی ما در روز قیامت عده ای در محضر خداوند ادعا کنند که این مطالب به آن ها نرسید و از آن بی اطلاع بودند و سپس خداوند ما را بازخواست کند که چرا در این زمینه کوتاهی کردیم. هرکس به مقدار توان خود از هر راهی که برایش مقدور است باید در زمینه انتقال فرهنگ رسول خدا صلی الله علیه وآله به دنیا تلاش کند، خواه در این زمینه از مال خود بهره بگیرد یا بتواند کسانی را با زبان به این کار تشویق کند یا در این مسیر قلم فرسایی کند و... .

برخورد پیامبر صلی الله علیه وآله با جاسوس

ماجرای حاطب بن ابی بلتعه و تعامل رسول خدا صلی الله علیه وآله با او نمونه دیگری است که در تاریخ سراسر نور و درخشنده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به چشم می خورد. بنده به صورت مختصر این داستان را بیان می کنم و کسانی که درصدد دانستن تفصیل آن هستند به کتب روایی و تاریخی، نظیر: بحارالأنوار و سایر کتب مراجعه کنند. حاطب مشرکی بود که اسلام آورده و به مدینه آمده بود. مشرکان مکه در پی نتیجه نگرفتن از جنگ افروزی های خود در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله تصمیم گرفتند تا در میان مسلمانان جاسوسی کنند و از اسرار نظامی سپاه اسلام مطلع شوند. به این منظور زن ناپاکی از زنان مشرک مکه را به مدینه فرستادند تا به جاسوسی از مسلمانان بپردازد. او دیداری با حاطب داشت و او نیز یکی از اسرار نظامی سپاه اسلام که از آن اطلاع داشت را در نامه ای مکتوب کرد و به آن زن داد تا به دست سران مشرکان برساند. آن زن نیز نامه را در موهای خود پنهان کرد و برای اینکه احتمال می داد او را تعقیب کنند، از بی راهه راهی مکه شد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله که از ماجرا مطلع بود به امیرمؤمنان علیه السلام و دو تن دیگر از مسلمانان محل حضور آن زن را اطلاع دادند و آنان را مأمور کردند تا نامه را از آن زن بگیرند. امیرمؤمنان علیه السلام و همراهانش به آن منطقه رفتند و آن زن را حین فرار دیدند و او را متوقف کرده، خواستند تا نامه را به آنان تحویل دهد. آن زن منکر وجود نامه شد و هرچه او را به لات و عزی و بت ها قسم دادند نامه را نداد. به ناچار همراهان امیرمؤمنان علیه السلام به ایشان عرض کردند که آن زن نامه ای با خود ندارد. امیرمؤمنان علیه السلام از این سخن برآشفتند و فرمودند که پیامبر صلی الله علیه وآله فرموده اند که این زن چنین نامه ای دارد و ممکن نیست آن حضرت اشتباه کنند، لذا با تندی نامه را از زن طلب کردند و او را با تهدیدی زبانی ترساندند. آن زن که دید راه فراری از امیرمؤمنان علیه السلام ندارد به ناچار تسلیم شد و نامه را به ایشان تحویل داد.

در روزگار ما امیران و رؤسای حکومت ها با چنین زنی که به جاسوسی اسرار نظامی برای دشمن مبادرت کرده بود چه می کنند؟! حتی در کشورهای غربی که داعیه آزادی دارند و تا قدری هم آزادی در برخی از آنان وجود دارد، یقیناً برخوردهای سختی با چنین زنی و با کسی که اسرار نظامی را به او رسانده است می کنند. این درحالی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقتی آن زن را دیدند دلیل آمدنش به مدینه را جویا شدند و او گفت از شدت فقر و نداری به مدینه آمده است. یکی دیگر از مسلمانان حاضر به او گفت که مگر جوانان مکه به تو رسیدگی نمی کنند و او باز دلیل آمدنش را فقر و نداری اعلام کرد. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله دستور دادند به او مبلغی پول و مرکب و وسایل دیگری بدهند و او را آزاد گذارند.

رسول خدا صلی الله علیه وآله با حاطب نیز رفتار تندی نکردند و حتی از او گلایه نکردند که چرا دست به جاسوسی برای مشرکان زده است که در قرآن کریم نیز به این ماجرا اشاره شده است. آن حضرت تنها از حاطب سؤال کردند که چه چیزی سبب شد تا او دست به جاسوسی برای مشرکان بزند و او نیز در جواب رسول خدا صلی الله علیه وآله گفته بود که مرتد نشده و به اسلام و پیامبر صلی الله علیه وآله ایمان دارد و تنها از ترس اینکه مبادا مشرکان در جنگ پیروز شوند چنین کاری کرده است تا در این صورت مشرکان به او آزاری نرسانند: «فأردت أن أتخذ عندهم يداً»[12].

توصیه ای به جوانان

به جوانان عزیز که در هر گوشه از دنیا حضور دارند، توصیه می کنم این موارد و سایر مواردی که در تاریخ درخشان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وجود دارد را گردآوری کنند و به دنیا، مخصوصاً حکومت های کشورهای غیراسلامی برسانند. در این میان همه حکومت ها قصد ظلم به ملت خود را ندارند و در پی حکومت کردن هستند. اگر این نقطه های درخشان حکومت رسول خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان علیه السلام که عین حکومت پیامبر صلی الله علیه وآله بود به دنیا رسانده شود و آنان به این نقطه های درخشنده باورمند شوند، آن گاه ابلاغ معارف اسلام صورت گرفته است و در نتیجه ندای «یا ایها الناس» قرآن و «معاشر الناس» رسول خدا صلی الله علیه وآله و «أیها الناس» حضرت زهرا سلام الله علیها محقق خواهد شد. شکی نیست که رسیدگی به این امور در دنیای کنونی از واجبات عینی است، چراکه به مقدار کفایت به آن پرداخته نمی شود.

امیدوارم خدای متعال عزاداری های صورت گرفته در دو ماه محرم الحرام و صفر الاحزان گذشته و روزهای قبل از ماه محرم و روزهای بعد از ماه صفر که تا هشتم ربیع الاول سال جاری ادامه می یابد را از همگان بپذیرد و در دنیا و آخرت حوائج همه برپادارندگان شعائر حسینی را برآورده نماید و به آنان توفیق دهد تا در آینده بیش از پیش در این مسیر خدمت گزاری کنند.

همینطور از خدای متعال می خواهم تا به همگان توفیق دهد تا نسبت به نصرت قرآن کریم و رسول اکرم صلی الله علیه وآله و عترت پاک آن حضرت علیهم السلام از مقدار توان خود تقصیر و قصوری نداشته باشند و در این مسیر کوتاهی نکرده، معارف اسلام و نقاط درخشنده و بی نظیر تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را به دنیا برسانند، خواه دنیا آن را بپذیرد، خواه نپذیرد: «فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ».

وصلی الله علی سیدنا و نبینا محمد وآله الطاهرین

[1]. عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص61، ح244.

[2]. سوره حج، آیه 32.

[3]. سوره زلزله، آیه 7.

[4]. كامل الزيارات، ص۱۳۱، ح۱۴۹.

[5]. کامل الزیارات، باب 88، ص262.

[6]. سوره آل عمران، آیه 159.

[7]. سوره احزاب، آیه 21.

[8]. سوره کهف، آیه 29.

[9]. سوره حجرات، آیه 14.

[10]. سوره توبه، آیه 25.

[11]. سوره نساء، آیه 165.

[12]. بحارالانوار، ج21، ص 94.