LOGIN
جلسات علمی
shirazi.ir
شب پنجم «مباحثات فقهي»
کد 685
نسخه مناسب چاپ کپی خبر لینک کوتاه ‏ 20 مهر 1384 - 8 رمضان العظيم 1426
در شب هاي ماه مبارک رمضان، طلاب، علما و فضلاي حوزه علميه، شخصيت هاي گوناگون و عموم مؤمنان در بيت مرجع عالي قدر در شهر مقدس قم حضور به هم مي رسانند و در خلال ديدار با ايشان، درباره مسائل علمي، فقهي، تاريخي و فرهنگي سخن به ميان مي آورند و آية الله العظمي سيد صادق شيرازي نيز ضمن شرکت در اين گفتگوها ديدگاه هاي ارزشمندشان را ابراز مي دارند.


بسم الله الرحمن الرحيم

يکي از مسائل مطرح شده در اين جلسه اين بود که در شستن صورت براي وضو، آيا واجب است ـ با وقت عقلي ـ از بالاي پيشاني (رستنگاه مو) سپس ابروها تا پايين چانه، شسته شود؟

مرجع عالي قدر فرمودند: اگر شستن، با لحاظ داشتن دقت عقلي واجب مي بود، بر امام عليه السلام واجب بود آن را بيان کند وچون حکمي نفرموده، چيزي در اين باب به ما نرسيده است واگر چنين امري واجب بود امام عليه السلام آن را بيان مي فرمود. بنابراين، شستن صورت از رستنگاه مو تا چانه کفايت مي کند.

ايشان ادامه دادند: عرف، در مفاهيم مرجع به شمار مي رود نه در مصاديق. در روايتي آمده است که امام صادق عليه السلام مشت خود را از آب پر کرد و بر صورت خود ريخت ويک بار دست خود را بر صورت کشيد [تا شسته شود].

مرحوم والد در اين باره مي فرمود: شستن با آب فراوان ممکن است در کنار رود يا دريا بوده، نه از آب ظرف.

آن گاه مرجع عالي قدر دو مسأله مطرح نمود و از حاضران خواست تا در آن تأمل کنند:

سؤال اول: آنچه امروزه در بيمارستان ها وجز آن در شستن خبث، متعارف مي باشد اين است که ابتدا خبث را برطرف کرده، سپس با پارچه اي مرطوب روي محل نجاست کشيده، گاهي نيز با پارچه مرطوب دومي بر آن مي کشند. از ديگرسو در روايتي ذيل تفسير آيه: «فاغسلوا؛ پس بشوييد» که در مورد وضو وغسل مي باشد، آمده است: «مانند ماليدن روغن [شستن] در وضو وغسل کفايت مي کند» بدين معنا که رطوبت، از جزئي به جزء ديگر بدن رسانده شود.

سؤال اين است که چنين شستني مواردي غير از وضو و غسل را شامل مي شود؟ وآيا مراد روايت از بيان «مانند ماليدن روغن» آن را مرتبه اي از مراتب شستن مي داند؟ وآيا آنچه در بيمارستان ها ومانند آن صورت مي گيرد شستن به حساب مي آيد؟

سؤال دوم: کسي در شهري به دنيا آمده وبراي کسب درآمد يا کاري ديگر از شهر خود کوچ کرده ومدت يک سال يا بيشتر در شهر دوم سکونت گزيده ونيت بازگشت به زادگاه خود نکرده، مگر اين که زمينه بازگشت فراهم شود. حال شهر دوم وطن او به شمار مي رود؟ وآيا زادگاهش وطن او نخواهد بود؟ حکم چنين فردي چيست؟

  • نظری برای این خبر درج نشده است.