«العلماء امناء الرسل...؛ عالمان امين پيامبرانند».
از اين پس به ياری خدا در اين بخش تقريرات آیت الله شيخ حسين فدايی را از مباحث درس خارجِ مرجع عالی قدر حضرت آية الله العظمی سيد صادق حسينی شيرازی ـ که به موضوع خمس ارتباط دارد ـ مشاهده خواهيم کرد. از خدای متعال مسئلت داريم که توفيق را رفيق راهمان سازد، ان شاء الله.
خمس در اسلام يک منبع درآمد مالی واز جمله ماليت های رسمی است که به منزله ستون فقرات اقتصاد اسلامی به شمار می رود. گفتنی است که نظام اقتصادی اسلام بهترين نظام اقتصادی است که تاکنون جهان به خود ديده وشناخته است. اين نظام های اقتصادی نه مانند نظام اقتصادی سرمايه داری است ونه با سيستم اقتصادی نظام های کمونيست همانندی دارد؛ بلکه نظام مستقلی است که مزايای کليه نظام های شناخته شده وناشناخته اقتصادی را به همراه دارد واز کليه کاستی ها ونقاط ضعف نظام های گوناگون اقتصادی عاری است.
باری، نظام اقتصادی اسلام نظامی مستقل، هماهنگ با فطرت انسانی، وهمپای تحولات جهانی ومقتضيات زمانه است وفقرزدايی وبرآوردن نيازهای بشری نظير غذا وديگر مسائل رفاهی را تضمين نموده است.
يکی از نشانه های نظام اقتصادی اسلام توزيع عادلانه ثروت در ميان مردم وتلاش برای تأمين نيازهای اوليه همگان است. از همين روست که اسلام کليه انواع ربا را به شدت تحريم نموده وبه هيچ کس اجازه نداده است که در ازای وام دادن به کسی از او سود وبهره ای بستاند. همچنين اجازه نداده است غير از ماليت های چهارگانه اسلام ـ که در نهايت دقت وروشنی تعريف شده اند ـ به هيچ عنوان مالياتی از مردم ستانده شود. اين چهار ماليات عبارتند از: خمس، زکات، جزيه وخراج.
اين ماليات های چهارگانه از نظر دريافت وهمچنين شيوه مصرف به گونه ای تنظيم شده اند که اجرای درست آنها روابط اقتصادی را در جامعه نظام مند می کند.
اين مطلب به ويژه در خصوص خمس صدق وبروز بيشتری دارد. منبع خمس عبارت است از کليه اموالی که شخص به دست می آورد واز مخارج سالانه او اعم از خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج، حج، عمره، زيارت، سفر ومانند آن اضافه می آيد. موارد مصرف خمس نيز عبارت است از کليه مواردی که نيازهای خرد وکلان فرد يا جامعه نظير مددکاری، تأمين اجتماعی، مسائل درمانی، مسائل مربوط به دانش وفرهنگ، وپيشرفت وترقی را برآورده می سازد. همچنان که خدای متعال می فرمايد: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَامىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِاللَّهِ؛(2) وبدانيد که هر گونه غنيمت وفايده اى را كه به دست آويد، خمس ويک پنجم آن برای خدا وبرای پيامبر وخويشاوندان [او: ائمه اطهار] ويتيمان وبينوايان ودر راه ماندگان [از سادات] است، اگر به خدا ايمان داريد».
همچنين می فرمايد: «مَّآ أَفَآءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَامىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةًَ بَيْنَ الْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ وَمَآ آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛(3) آنچه را خدا از [دارايی واموال عظيم] ساکنان آن قريه ها وآبادى ها [فدك وغيره] عايد پيامبرش گردانيد، از آنِ خدا واز آنِ پيامبر وخويشاوندان [او: ائمه اطهار] ويتيمان وبينوايان ودر راه ماندگان است، تا [اين دارايى واموال عظيم] ميان توانگران شما دست به دست نگردد. وآنچه را پيامبر براى شما آورده بگيريد وآيين زندگى خود قرار دهيد. واز آنچه شما را نهى كرده وباز داشت، باز ايستيد وخوددارى كنيد. واز خدا پروا بداريد که خدا سخت کيفر است».
به دليل اهميت خمس واهميت نقش آن در اقتصاد اسلامی وتأثير شگرف وانکارناپذير آن بر پيشرفت جامعه ورشد وشکوفايی آن، مرجع عالی قدر دام ظله مبحث خمس را بر ديگر کتب وابواب فقهی مقدم داشته ومبنای درس خارج خود را مبحث خمس از کتاب شريف عروة الوثقی نهاده اند.
ايشان در ابتدای سال تحصيلی حوزه وشروع بحث خارج خمس چند مطلب مقدماتی را پيش درآمدِ مباحث خود قرار دادند:
مقدمه نخست: «خُمْس» به سکون ميم و«خُمُس» به ضم آن هر دو در لغت عرب آمده است، اما قرآن کريم لفظ دوم (يعنی خُمُس) را اختيار، وبا ضم از آن تعبير فرموده است. گفتنی است که قرآن کريم در ثُلُث ورُبُع وسُدُس وثُمُن نيز به همين سان رفتار کرده وصورت مضموم کلمه را برگزيده است واين نحوه تعبير البته به بلاغت نزديک تر می باشد.
سپس ايشان گفتار شيخ انصاری در ابتدای کتاب الخمس خود را يادآور شدند که می فرمايند: «إن الخمس لغة: رابع الکسور، وشرعاً: اسم لحق في المال بجب للحجة عليه السلام وقبيله؛ خمس در لغت عبارت است از چهارمين کسر، ودر اصطلاح شرعی نام حقی در مال است که به حضرت حجت عليه السلام وديگر شركاى ايشان تعلق دارد». ايشان در نقد اين تعريف فرمودند: اين تفسير از خمس وجدا کردن معنای شرعی ولغوی آن همانند تعريف صاحب شرايع از زکات می باشد که ميان معنای لغوی وشرعی آن تمايز قائل شده است. اما تمايز صاحب شرايع کاری به جاست؛ زيرا معنای لغوی لفظ «زکات» با معنای شرعی آن تفاوت دارد. زکات در لغت به معنای «رشد وزياد شدن» است در حالی که در اصطلاح شرعی به دادن مقداری از مال و«کم شدن» از آن اطلاق می گردد. اما معنای شرعی ولغوی خمس يکی است ووقتی به عنوان مثال قرآن کريم می فرمايد: «فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» بدين معناست که يک بخش از پنج بخش مال از آنِ خداست وهرگز خمس در اين آيه به حق واجبی در مال اطلاق نمی شود. از اين رو بهتر آن است که بگوييم: خمس از نظر لغوی وشرعی وعرفی عبارت است از چهارمين کسر، که خدای متعال آن را به منزله حق وحکمی در مال مقرر فرموده که تحت شروط معينی به گروه های ششگانه يادشده در اين آيه تعلق می گيرد: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ؛(4) وبدانيد هر گونه غنيمت وفايده اى را كه به دست آوريد، خمس ويک پنجم آن برای خدا وبرای پيامبر وخويشاوندان [او: ائمه اطهار] ويتيمان وبينوايان ودر راه ماندگان [از سادات] است».
مقدمه دوم: سپس ايشان در خصوص تقيّد شيخ انصاری خمس را به حق بودن طبق آنچه فرموده اند: «انه حق في المال» اظهار داشتند: اين گفته ايشان همانند تعبير محقق در خصوص زکات است. سخن در اين جاست که آيا خمس همان طور که ايشان فرموده اند صرفاً حق است، يا علاوه بر آن، حکم نيز هست؟ سپس افزودند: ظاهر آن است که خمس حکم نيز می باشد؛ يعنی در آنِ واحد هم حق است وهم حکم؛ بدين معنا که حقی است متعلق به صاحبان خمس (يعنی همان گروه های ششگانه)، واز سوی ديگر حکم واجب يا مستحبی از سوی خدای متعال است.
مقدمه سوم: ايشان ذيل گفته شيخ انصاری: يجب که در تعريف خمس اظهار داشته بود: «انه اسم لحق في المال يجب...» فرمودند: «مراد شيخ قدس سره از تعبير وجوب در اين جا غلبه است (يعنی غالباً خمس واجب است) زيرا موارد استحبابی در خمس نيز وجود دارد.
مقدمه چهارم: سپس به بررسی گفتار صاحب عروة پرداختند که می فرمايد: «وهو من الفرائض؛ خمس از جمله فرايض است». ايشان در اين باره فرمودند: لفظ فريضه بنابر آنچه در فرهنگ هايی چون مجمع البحرين آمده، به دو معناست:
1. تعيين ومشخص نمودن يک مقدار؛ 2. دو سوی کمان که زه بدان بسته می شود».
ايشان افزودند: ظاهراً معنای دوم معنای مستقلی نيست، بلکه آن نيز به نوعی مصداق مقدار است وکمان ابزاری است که طول آن مقداری مشخص ومحدود به دو سر آن است ولذا نوعی مقدار می باشد. همچنين معنای شرعی فريضه نيز مصداق مقدار است؛ زيرا فرض در اصطلاح شرعی يا به معنای واجب در مقابل مستحب است، يا منظور از آن فرض خدا (مانند رکعت های اول ودوم نمازهای يوميه) در برابر فرض پيامبر (مانند رکعات سوم وچهارم نمازهای يوميه) می باشد. روشن است که هر دو مفهوم پيش گفته نيز نوعی مقدار می باشند.
ايشان در ادامه پس از بررسی مفهوم فريضه امور چندی را يادآور شدند:
يک. تشريع خمس واختصاص دادن آن به پيامبر صلّی الله عليه وآله وذريه ايشان با اين آيه قرآن منافاتی ندارد که خدا در آن می فرمايد: «قُل لَّآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا؛(5) بگو يا رسول الله به امت خود: من به ازای رسالت پاداشی از شما خواستار نيستم».
به تحقيق كه خدای متعال برای پيامبر صلّی الله عليه وآله اجر مادی مقرر نداشته، بلکه اجری معنوی برای ايشان قرار داده است: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى؛(6) جز دوستی خويشاوندان [واهل بيتم]». بنابراين خمس پاداش رسالت نيست، بلکه به منظور مصالح اسلام وامت اسلامی تشريع شده است. در حديث شريف آمده است: «إنّ الخمس عوننا علیٰ ديننا؛(7) خمس پشتوانه وپشتيبانی برای دين ماست». بنابراين از آنچه گذشت روشن می شود که خمس پاداش نيست؛ بلکه پشتوانه ای برای دين است وبرای رفع نيازهای سادات فقير ويتيمان ومساکين وابنای سبيل مصرف می شود.
دو. صاحب عروة می فرمايد: «وقد جعلهاالله تعالیٰ لـمحمد صلّی الله عليه وآله وذريّته عوضا عن الزکاة؛ خدای متعال خمس را برای محمد صلّی الله عليه وآله وخاندانش تشريع فرمود وآن را عوض زکات قرار داد». اين مطلب بدين نکته اشاره دارد که اصل تشريع در صدقات زکات است. ولی در عين حال دلالت نمی کند که زکات از اهميت بيشتری نسبت به خمس برخوردار است؛ زيرا خمس وزکات دو جعل مستقل می باشند. از اين رو خمس هم دارای تشريع مستقل است، وهم به خودی خود وبه دليل آثار بسياری که بر آن مترتب می باشد از اهميت بيشتری برخوردار می باشد.
سه. سپس در خصوص گفتار صاحب عروة که فرموده است: «اکراماً لهم» اظهار داشتند: خدای متعال خمس را برای تکريم وگراميداشت رسول خدا صلّی الله عليه وآله وذريه گرامی ايشان جعل فرمود. اختصاص تشريع ويژه به خودی خود نوعی اکرام است، حتی اگر مورد ومتعلق حکم تشريع شده متفاوت نباشد؛ چه رسد به اين جا که هم مورد خمس وهم متعلق آن با زکات متفاوت است.
چهار. اين که خدای متعال در عوض زکات، خمس را برای پيامبر صلّی الله عليه وآله وذريه اش جعل کرده بنابر اصل اولی وبه نحو في الجمله است؛ وگرنه بنابر نظريه مشهور، سيد می تواند صدقات واجب مانند زکات مال وزکات فطريه خود را به سيد بدهد. همچنين صدقات مستحبه را مى شود به سيد داد. ونيز بنابر نظر غير مشهور شخصی که سيد نيست می تواند حتی صدقات واجب خود را به سيد بدهد.
پنج. درست است که در روايات صحيح السند از زکات به عنوان اوساخ الناس (چرک دست مردم) تعبير شده، اما اين تعبير همانند فرمايش خدای متعال درباره کسانی است که بدون اذن شرعی در خمس تصرف می کنند: خدای متعال درباره آنها می فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا؛(8) در حقيقت کسانی که اموال يتيمان را به ستم می خورند جز اين نيست که آتشی در شکم خود فرو می برند».
مطابق تفسير وتأويلی که اهل بيت عليهم السلام از اين آيه به دست داده اند اين آيه درباره کسانی است که بدون اذن شرعی در خمس وسهم امام تصرف می کنند. همان طور که سرنوشت چنين کسانی آتش است، مانعان زکات وکسانی که از پرداخت آن خودداری می کنند، نگاه دارندگان چرک وناپاكى می باشند. اين تعبير در روايت پيش گفته وهمچنين تعبيری که در آيه يادشده آمده، از مصاديق بلاغت واز سخنان كنايه ومجاز است.
ايشان در پايان سؤالات چندی را مطرح کردند وپاسخگويی به آنها را به درس جديد وجلسه بعدی وانهادند.
[1] . کافی، ج1، ص46.
[2] . انفال(8)، آيه41.
[3] . حشر(59)، آيه7.
[4] . انفال(8)، آيه41.
[5] . شوری(42)، آيه23.
[6] . همان.
[7] . کافی، ج1، ص547.
[8] . نساء(4)، آيه10.